دانیل گلمن – رواج‌دهنده‌ی مفهوم هوش هیجانی (هوش عاطفی)

پیش و پس از دانیل گلمن نیز افراد بسیاری درباره هوش مطالعه کرده‌ و کتاب‌های متعدد نوشته‌اند.

از آلفرد بینه و هوارد گاردنر تا ریموند کتل و اشترنبرگ و فویرشتاین.

حتی بخش قابل توجهی از مفاهیمی که او درباره هوش هیجانی (یا هوش عاطفی) می‌گوید،‌ قبلاً در نوشته‌های پیتر سالووی (Peter Salovey) مورد اشاره قرار گرفته است.

این سالووی بود که در دانشگاه ییل لابراتوارِ سلامت، هیجان و رفتار را راه‌اندازی کرد و مطالعات و بررسی‌های آن لابراتوار نهایتاً نطفه‌ی اولیه‌ی هوش هیجانی را شکل داد. همان لابراتوار است که امروز با تغییر نام به مرکز هوش هیجانی فعالیت خود را ادامه داده است.

اما به هر حال، نقش اصلی در ترویج مفهوم هوش عاطفی یا هوش هیجانی بر عهده‌ی دانیل گلمن بوده است.

دانیل گلمن، دکترای روانشناسی خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرده و سالهاست برای نشریه‌های مختلف از جمله نشریه کسب و کار هاروارد (Harvard Business Review) مقاله می‌نویسد.

دانیل گلمن و تجاری سازی مفهوم هوش هیجانی

تجاری سازی یا Commercialization یک جنبه‌ی مثبت و یک جنبه‌ی ناخوشایند (نه الزاماً منفی) دارد. هر دو این جنبه‌ها را می‌توانید به خوبی در دانیل گلمن ببینید.

جنبه‌ی ناخوشایند، نگاه درآمدزای افراطی به مفاهیم علمی است.

مثلاً شاید برای بخشی از مخاطبان جالب نباشد که تمام صفحه‌ی اول و اصلی سایت گلمن به تبلیغ دوره‌های آموزشی و سمینارهای او اختصاص یافته و هیچ نشانه‌ای از هیچ یک از فعالیت‌های علمی‌اش در صفحه‌ی اول دیده نمی‌شود.

همچنین شاید حس خوبی به مخاطب ندهد که دانیل گلمن هنگام معرفی کتاب هاروارد (از سریِ Must-Read) که سه مقاله از مقاله‌های او را در خود جا داده است، مستقیم اشاره می‌کند که من خودم یک کتاب دیگر دارم که همه‌ی مقالاتم آن‌جاست و تلویحاً با لحنی شوخ اشاره می‌کند که این را نخرید و آن را بخرید (اینجا).

نمونه‌های این رفتار در دانیل گلمن کم نیست.

اما باید منصف باشیم و این را بگوییم که این جنبه‌ی شاید ناخوشایند، روی دوم سکه‌ی تجاری سازی است که ناگزیر از پذیرش آن هستیم.

روی اول سکه این است که اگر این تلاش گلمن نبود، بعید بود بسیاری از ما امروز نام هوش هیجانیو پیتر سالووی و کسانی را که در این زمینه تلاش کرده‌اند، شنیده باشیم.

اگر امروز میلیون‌ها نسخه از کتاب‌های گلمن در سراسر جهان فروخته شده و تمرکز مدیران کسب و کار از سمت تعریف سنتی هوش و بهره هوشی به سمت اهمیت تسلط بر خود و همدلی و مهارت در تعامل اجتماعی رفته است، بی‌تردید بخش مهمی از این تغییر را مدیون تلاش دانیل گلمن هستیم.

چند جمله از دانیل گلمن

گلمن برای بیان نظریه‌ها و دیدگا‌ه‌های مختلف، از ساده‌ترین عبارت‌ها و جمله‌ها استفاده می‌کند.

به عنوان مثال در برخی از نوشته‌های خود، تعریف هوش هیجانی (هوش عاطفی) را با این جمله از ارسطو آغاز می‌کند:

عصبانی شدن آسان است؛ همه می توانند عصبانی شوند. اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزانِ مناسب، در زمانِ مناسب، به علتِ مناسب و به روشِ مناسب، آسان نیست.

اجازه بدهید برخی دیگر از جمله های دنیل گلمن را هم مرور کنیم:

ترس در مسیر تکامل، نخستین و قاطع‌ترین همراه انسان بوده؛

شاید به این علت که به بقاء و زنده ماندن او کمک می‌کرده است.

هر موفقیتی نیازمند:

  • مدیریت احساسات
  • قدرت تصمیم‌‌گیری لحظه‌ای
  • به تاخیر انداختن لذت مورد انتظار

است.

برای رهبری قدرتمند، نخستین گام این است که بتوانی روی موضوعی که برایت مهم است، تمرکز کنی.

گام دوم این است که به همه کمک کنی تا روی آن موضوع تمرکز کنند.

اثر یک رابطه‌ی مسموم بر فیزیولوژی بدن، از لحاظ مخرب بودن، تفاوت چندانی با غذای مسموم ندارد.

باید بپذیریم که ما دو ذهن داریم: ذهنی که فکر می‌کند و ذهنی که حس می‌کند.

باید مرزها را دوباره بسازیم.

وقتی یک وسیله‌ی دیجیتال همراه خود داریم که رابطه‌ی بین ما و محل کار را [به صورت پیوسته و دائمی] حفظ می‌کند، نیازمند ساختن یک مرز جدید هستیم.

جمله ای از دنیل گلمن - کشتی جامعه در نهایت با وزن زشتی هایی که در خود پنهان میکند غرق میشود

برخی از کتابهای دانیل گلمن

از وی کتابهای متعددی به فارسی ترجمه شده که هوش عاطفی (هوش هیجانی)،  هوش اجتماعی،زندگی در باتلاق فریب (ترجمه کمی نارسا است) از جمله‌ی آنهاست.

در اینجا فهرستی از کتاب‌های منتشر شده از دنیل گلمن و معرفی کوتاهی از هر یک از این کتاب‌ها را خدمت شما ارائه می‌کنیم. مرور این کتابها و مفاهیم مطرح شده در آنها، می‌تواند تصویر بهتری از مدل ذهنی دانیل گلمن در اختیار ما قرار دهد:

کتاب هوش هیجانی (Emotional Intelligence)

کتاب هوش هیجانی دنیل گلمن

کتاب هوش هیجانی (Emotional Intelligence) در سال ۱۹۹۵ منتشر شد و همانگونه که از نام آن مشخص است، دانیل گلمن در این کتاب می‌کوشد این پیش‌فرض را که «ضریب هوشی یا IQ از جمله مهم‌ترین شاخص‌های شایستگی و توانمندی است» زیر سوال ببرد.

در این کتاب دانیل گلمن از دو استعاره کلیدی استفاده می‌کند: ذهن منطقی و ذهن احساسی.

او با این نام گذاری و طبقه بندی، به مرور تحقیقات دانشگاهی درباره عملکرد انسانها در محیط کار و زندگی می‌پردازد و می‌کوشد نشان دهد که ذهن احساسی می‌تواند نقش مهم‌تری در موفقیت و شکست ما در زندگی داشته باشد.

[ مطالعه بیشتر: معرفی و مرور خلاصه کتاب هوش هیجانی ]

کتاب Focus

کتاب Focus یا تمرکز نوشته دنیل گلمنکتاب تمرکز یا Focus یا تمرکز در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.

گلمن در این کتاب توصیف جالبی درباره تمرکز به کار برد:  تمرکز یکی از منابع ارزشمند اما کمیابِ قدرت و رشد است که به سختی در میان انسانها یافته می‌شود.  

دنیل گلمن در این کتاب توضیح می‌دهد که تمرکز، دارایی ارزشمندی است که کمتر از میزان اهمیت واقعی آن مورد توجه قرار گرفته است.

اگر بخواهیم بحث دانیل گلمن در این کتاب را در یک جمله خلاصه کنیم (که البته کار خوبی نیست) می‌توان گفت:

در دنیایی که تغییرات هر روز روی می‌دهند و تنوع خواسته‌ها ‌و آرزوها و انگیزه‌ها و فرصت‌ها، هر روز رو به رشد است، تمرکز می‌تواند رمز موفقیت و بقا باشد.

کتاب تمرکز، یک کتاب بسیار دقیق علمی است و گلمن در آن تمرکز را به سه بخش تمرکز بر خود،تمرکز بر دیگران و تمرکز بر جهان بیرون تقسیم می‌کند.

دانیل گلمن به همراه پیتر سنگه (از بزرگان حوزه تفکر سیستمی و سازمان یادگیرنده) در سال ۲۰۱۴ کتاب تکمیلی دیگری را به نام Triple Focus یا تمرکز سه گانه منتشر کردند و توضیح دادند که با استفاده از مفهوم تمرکز و پرورش این مهارت، می‌توان اثربخشی یادگیری را بالا برد.

یادگیری در این کتاب، مشابه مدل دانیل گلمن در Focus، به سه بخش یادگیری و درک خویشتن، درک دیگران و درک جهان بزرگتری که در آن قرار داریم تقسیم می‌شود.

کتاب هوش اجتماعی (Social Intelligence)

کتاب هوش اجتماعی دانیل گلمن - Social Intelligenceدانیل گلمن کتاب هوش اجتماعی (Social Intelligence) را در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد.

اگر به بازار رمان‌ها و فیلم‌ها دقت کرده باشید، معمولاً وقتی فیلم‌ و یا داستانی با اقبال عمومی مواجه می‌شود، قسمت دوم آن هم به سرعت عرضه می‌شود و موارد کمتری را می‌توان یافت که قسمت دوم، به اندازه‌ی قسمت اول جذاب و ارزشمند باشد.

قطعاً کتاب هوش اجتماعی کتابی آموزنده و زیبا و جذاب است. اما اگر انتظار داشته باشید دقیقاً کتابی در سطح کتاب هوش هیجانی بخوانید، ممکن است کمی ناامید شوید.

 پیام مهم و جدید گلمن در کتاب هوش اجتماعی این است:

مغز ما انسانها برای بودن در کنار سایر انسانها و ارتباط با آنها طراحی شده است.

رابطه‌ای که ما با دیگران داریم و برخوردی که دیگران با ما دارند، بسیار بیش از آنچه در نگاه نخست به نظر می‌رسد بر روی مغز ما تاثیر می‌گذارد.

احساسات هم مانند ویروس سرماخوردگی می‌توانند بین ما منتقل شوند.

اثر یک رابطه‌ی مسموم بر فیزیولوژی بدن، از لحاظ مخرب بودن، تفاوت چندانی با غذای مسموم ندارد.

دانیل گلمن، با بررسی مطالعات و تحقیقات انجام شده، می‌کوشد توضیح دهد که انسانها به سمت همدلی، همکاری و تعامل و همین طور خیرخواهی برای دیگران، کششی ذاتی دارند.

اما پرورش این روحیه در خانواده و جامعه، نیازمند دقت و توجه و برنامه ریزی مناسب و دقیق است.

کتاب صفت‌های تغییریافته (Altered Traits)

دنیل گلمن و ریچارد دیویدسون کتاب صفات تغییریافته (یا ویژگی‌های دگرگون شده) یا Altered Traits را در نیمه‌های سال ۲۰۱۷ منتشر کردند.

این کتاب، همان‌گونه که از عنوان فرعی آن – که روی جلد آمده – مشخص است، به بررسی اثرات مدیتیشن بر ذهن و جسم می‌پردازد.

با توجه به انبوه کتابهایی که به دور از فضای علمی و صرفاً بر اساس تجربه‌ها و ادعاهای شخصی نوشته شده‌اند، تلاش گلمن و دیویدسون بر این بوده که با جستجو در شواهد و مطالعات علمی، پشتوانه‌های کافی برای مدیتیشن و مراقبه پیدا کنند.

آن‌ها در این‌کار موفق بوده‌اند و بسیاری از این مطالعات و تحقیقات را در کتاب خود گزارش کرده‌اند.

البته اما و اگرهایی هم به این بحث افزوده‌اند و توضیح داده‌اند که اگر مدیتیشن را صرفاً به عنوان یک روتین در زندگی شخصی در نظر بگیریم و هر روز به سراغش برویم، نباید انتظار داشته باشیم که تحولی جدی در ما روی دهد.

آن‌ها بر این نکته تأکید می‌کنند که تلاش برای تغییر نگرش و مدل ذهنی و بازخورد گرفتن از تلاش‌ها و فعالیت‌ها می‌تواند کمک کند تا مدیتیشن به تدریج، صفات شخصیتی و ویژگی‌های ما را تغییر دهد.




منبع: متمم

چرا داشتن هوش هیجانی مهم تر از ضریب هوشی است؟

در گذشته ضریب هوشی به عنوان کلید اصلی موفقیت شناخته می‌شد و احتمال موفقیت افراد با ضریب هوشی بالا، بسیار زیادتر از سایرین برآورد می‌شد. اما امروزه داشتن هوش هیجانی جایگاه بالاتری نسبت به ضریب هوشی دارد.

سرویس روان شناسی شفاف، زهرا رشادی: در سال ۱۹۹۶، دنیل گلمن (Daniel Goleman)، برای اولین بار در کتابی به نام «هوش هیجانی» به اهمیت بالای این موضوع پرداخت. دنیل گلمن روان شناس آمریکایی هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی توانایی‌های فردی را در دایرهٔ خود دارد.
 
مدل گُلمن که امروزه به‌طور وسیعی به رسمیت شناخته شده است، این مدل می‌گوید، به این معنا نیست که وقتی فردی، دارای هوش عقلی یا بهرهٔ هوشی (IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیز هست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود.
 
امروزه بسیاری از والدین تمام تلاش خود را می کنند تا کودک شان نابغه و به اصطلاح موفق شود. و نمیدانند کودک نابغه با کودک موفق متفاوت است. کودکی که توان حل مشکلات روزمره را داشته باشد، توان ارتباط موثر با همسالان را داشته باشد،  از همان چیزی که دارد لذت ببرد و به دیگران حسادت نکند، موفق ترین کودک است، این کودک هوش هیجانی بالایی دارد که اکتسابیست. کودکان نابغه، بهره هوشی بالاتری به صورت ارثی دارند. نمیتوانیم کودک نابغه تربیت کنیم چون در این مسیر فرزندمان از پا می افتد. اما می توانیم کودک موفق تربیت کنیم.
Image result for ‫هوش هیجانی‬‎
 
ضریب هوشی چیست؟
 
ضریب هوشی (IQ)، نمره‌ای است که از یک آزمون استاندارد و مشخص هوشی کسب می‌شود و با تقسیم سن عقلی هر فرد بر سن تقویمی او و سپس ضرب کردن این مقدار در عدد ۱۰۰، حساب می‌شود؛ واین عدد تا آخر عمر فرد ثابت است و قابل تغییر نیست.
 
هوش هیجانی به زبان ساده
 
هوش هیجانی اندازه‌گیری واکنش‌های احساسی هر فرد است. یعنی توان فرد در درک، کنترل، ارزیابی و ابراز احساساتش. یکی از تفاوت های اصلی هوش هیجانی و ضریب هوشی این است که ضریب هوشی زمینه ی ارثی دارد و از ابتدای زندگی فرد ثابت است اما هوش هیجانی قابل تغییر است و در واقع برای داشتن یک زندگی متعادل ضروری است  و به طور ناخودآگاه با افزایش سن بیشتر می شود.
 
برتری هوش هیجانی(EQ) از ضریب هوشی(IQ)
 
در گذشته ضریب هوشی به عنوان کلید اصلی موفقیت شناخته می‌شد و احتمال موفقیت افراد با ضریب هوشی بالا، بسیار زیادتر از سایرین برآورد می‌شد. اما امروزه داشتن هوش هیجانی جایگاه بالاتری نسبت به ضریب هوشی دارد و در واقع سهم ضریب هوشی در موفقیت ۱۰ درصد یا در بهترین حالت ۲۵ درصد است و مابقی اختصاص به هوش‌ هیجانی دارد. در دنیای امروز با پیشرفت و توسعه‌ی علوم مختلف به ویژه روان‌شناسی،باید پذیرفت که هوش‌ هیجانی خیلی مهم و در برخی موارد حتی مهم‌تر از ضریب‌ هوشی در موفقیت و کامیابی است. 
Related image
 
ویژگی های افراد با هوش هیجانی بالا
  1. به احساسات خود توجه میکنند
  2. احساسات دیگران را درک می کنند
  3. می توانند عواطف خود را تنظیم نمایند
  4. بسیار با انگیزه هستند
  5. مهارت های اجتماعی خوبی دارند
  6. تمرکز دارند
  7. از توانایی ها و ضعف های خود اطلاع دارند
  8. دارای قدرت خود انگیزشی هستند
  9. آنها در گذشته نمی مانند
  10. مثبت گرا هستند
  11. خوب گوش می دهند
  12. خشم خود را کنترل می کنند



منبع: شفاف

چرا داشتن هوش هیجانی مهم تر از ضریب هوشی است؟

در گذشته ضریب هوشی به عنوان کلید اصلی موفقیت شناخته می‌شد و احتمال موفقیت افراد با ضریب هوشی بالا، بسیار زیادتر از سایرین برآورد می‌شد. اما امروزه داشتن هوش هیجانی جایگاه بالاتری نسبت به ضریب هوشی دارد.

سرویس روان شناسی شفاف، زهرا رشادی: در سال ۱۹۹۶، دنیل گلمن (Daniel Goleman)، برای اولین بار در کتابی به نام «هوش هیجانی» به اهمیت بالای این موضوع پرداخت. دنیل گلمن روان شناس آمریکایی هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی توانایی‌های فردی را در دایرهٔ خود دارد.
 
مدل گُلمن که امروزه به‌طور وسیعی به رسمیت شناخته شده است، این مدل می‌گوید، به این معنا نیست که وقتی فردی، دارای هوش عقلی یا بهرهٔ هوشی (IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیز هست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود.
 
امروزه بسیاری از والدین تمام تلاش خود را می کنند تا کودک شان نابغه و به اصطلاح موفق شود. و نمیدانند کودک نابغه با کودک موفق متفاوت است. کودکی که توان حل مشکلات روزمره را داشته باشد، توان ارتباط موثر با همسالان را داشته باشد،  از همان چیزی که دارد لذت ببرد و به دیگران حسادت نکند، موفق ترین کودک است، این کودک هوش هیجانی بالایی دارد که اکتسابیست. کودکان نابغه، بهره هوشی بالاتری به صورت ارثی دارند. نمیتوانیم کودک نابغه تربیت کنیم چون در این مسیر فرزندمان از پا می افتد. اما می توانیم کودک موفق تربیت کنیم.
Image result for ‫هوش هیجانی‬‎
 
ضریب هوشی چیست؟
 
ضریب هوشی (IQ)، نمره‌ای است که از یک آزمون استاندارد و مشخص هوشی کسب می‌شود و با تقسیم سن عقلی هر فرد بر سن تقویمی او و سپس ضرب کردن این مقدار در عدد ۱۰۰، حساب می‌شود؛ واین عدد تا آخر عمر فرد ثابت است و قابل تغییر نیست.
 
هوش هیجانی به زبان ساده
 
هوش هیجانی اندازه‌گیری واکنش‌های احساسی هر فرد است. یعنی توان فرد در درک، کنترل، ارزیابی و ابراز احساساتش. یکی از تفاوت های اصلی هوش هیجانی و ضریب هوشی این است که ضریب هوشی زمینه ی ارثی دارد و از ابتدای زندگی فرد ثابت است اما هوش هیجانی قابل تغییر است و در واقع برای داشتن یک زندگی متعادل ضروری است  و به طور ناخودآگاه با افزایش سن بیشتر می شود.
 
برتری هوش هیجانی(EQ) از ضریب هوشی(IQ)
 
در گذشته ضریب هوشی به عنوان کلید اصلی موفقیت شناخته می‌شد و احتمال موفقیت افراد با ضریب هوشی بالا، بسیار زیادتر از سایرین برآورد می‌شد. اما امروزه داشتن هوش هیجانی جایگاه بالاتری نسبت به ضریب هوشی دارد و در واقع سهم ضریب هوشی در موفقیت ۱۰ درصد یا در بهترین حالت ۲۵ درصد است و مابقی اختصاص به هوش‌ هیجانی دارد. در دنیای امروز با پیشرفت و توسعه‌ی علوم مختلف به ویژه روان‌شناسی،باید پذیرفت که هوش‌ هیجانی خیلی مهم و در برخی موارد حتی مهم‌تر از ضریب‌ هوشی در موفقیت و کامیابی است. 
Related image
 
ویژگی های افراد با هوش هیجانی بالا
  1. به احساسات خود توجه میکنند
  2. احساسات دیگران را درک می کنند
  3. می توانند عواطف خود را تنظیم نمایند
  4. بسیار با انگیزه هستند
  5. مهارت های اجتماعی خوبی دارند
  6. تمرکز دارند
  7. از توانایی ها و ضعف های خود اطلاع دارند
  8. دارای قدرت خود انگیزشی هستند
  9. آنها در گذشته نمی مانند
  10. مثبت گرا هستند
  11. خوب گوش می دهند
  12. خشم خود را کنترل می کنند



منبع: شفاف

چرا هوش هیجانی (EQ) از ضریب هوشی (IQ) مهم‌تر است؟

چرا هوش هیجانی (EQ) از ضریب هوشی (IQ) مهم‌تر است؟

پژوهشگران و محققان سال‌های بسیاری است که با اهداف مختلف، به بررسی میزان توانایی و درک هوش آدمی پرداخته‌اند. تحقیقات روان‌شناسی و اجتماعی دست آخر نشان داده است که اهمیت هوش هیجانی از ضریب هوشی در موفقیت اجتماعی افراد بسیار مهم تر است. خوشبختانه برخلاف ضریب هوشی که امکان افزایش آن وجود ندارد و در دوران جنینی تعیین می‌شود، راههای متعددی برای افزایش ضریب هوشی وجود دارد.

تفاوت میان IQ و EQ چیست؟

IQ به معنای ضریب هوشی است، و نشان‌دهنده میزان ضریب هوشیِ دانشگاهی یا محاسباتی یک فرد است. برای تعیین میزان ضریب‌هوشی یک فرد، چندین آزمون استاندارد وجود دارد. فرد در بازه زمانی مشخص به سوالات پاسخ داده، و در نهایت نمره‌ای به وی تعلق می گیرد. بر اساس این نمره می توان افراد را با هم مقایسه کرد. کسانی‌که به خوبی از عهده آزمون ضریب هوشی بر‌می‌آیند، اغلب به لحاظ تحصیلات بهتر هستند. این افراد از کسانی که IQ پایین‌تری دارند، درآمد بالاتری داشته‌ و عموماً از لحاظ جسمی نیز سالم‌ترند.

اما EQ به معنای هوش هیجانی است، و نشان‌دهنده توانایی فردی در درک، کنترل، ارزیابی، و بیان احساسات است. در‌حالی‌که افراد با سطح EQ بالا، لزوماً دارای دانش آکادمیک بالایی نیستند، اما عملکرد بهتری در محیط‌های کاری از خود نشان می‌دهند. این افراد خود‌‌آگاهی بیشتری دارند و بهتر می‌توانند برخورد‌‌های خود را تنظیم کنند، مسئولیت کار‌های خود را راحت‌تر می‌پذیرند، با انگیزه هستند، و با دیگران همدلی می‌کنند.

آیا می‌خواهید بدانید که هوش هیجانی بالایی دارید یا خیر؟

چرا EQ از IQ مهم‌تر است؟

با اینکه بیشتر محققین می‌گویند کارایی افراد در زندگی بوسیله IQ و EQ فرد تعیین می‌شود، شواهدی وجود دارد که اهمیت هوش هیجانی بسیار بیشتر از ضریب هوشی است. تنها در حدود ۱۰ تا ۲۵ درصد از کارایی افراد از طریق IQ، و بیش از  ۷۵ درصد کارایی افراد از طریق EQ آنها مشخص می‌شود. بنابراین، بسیاری شرکت‌ها که بر اهمیت هوش هیجانی واقفند، از متقاضیان کار قبل از استخدام، آزمون‌های EQ به‌عمل می‌آورند. برخی دیگر از شرکت‌ها نیز دوره‌های ارتقاء سطح EQ جهت کارکنان خود برگزار می‌کنند.

‌می‌تواند بسیار خوب باشد که نهاد‌های کاری برای استخدام متقاضیان چنین قانونی را مدنظر داشته باشند: این‌که “بر‌مبنای شخصیت افراد استخدام کنید و برای افزایش مهارت شغلی به آنها آموزش بدهید”. معنای این جمله به‌طور ساده این است که آموزش، بیشتر قادر است مهارت شغلی افراد را بالا برد. اما به‌سختی می‌توان شخصیت یک فرد را با آموزش ارتقا داد.

برخی از ویژگیهای افراد دارای هوش هیجانی بالا از دید دیگران از این قرار است:

  1. در محیط‌های تیمی بهتر کار می‌کنند.
  2. بهتر با دیگر افراد ارتباط برقرار می‌کنند. 
  3. کارایی بهتری در محیط کاری دارند.
  4. رهبران خوبی هستند،
  5. اعتماد به نفس بالاتری دارند،
  6. صادق هستند، و
  7. از نظر دیگران دوست داشنتی‌ترند.

تأثیر هوش هیجانی در مهارتها

  • خودآگاهی: برای کنترل احساسات، شما باید در مورد آنها آگاهی داشته باشید. تنها به شیوه‌ای خودآگاه می‌توان احساسات را کنترل کرد. نظارت بر احساسات باعث ایجاد اعتماد به نفس در عملکرد افراد می‌شود. افراد قادر می‌شوند پیشنهاد بدهند، تصمیم گیری و نظرِ مشخصِ خود را آسان‌تر بیان کنند.
  • خویشتن داری: اگر شما نتوانید احساسات خود را کنترل کنید، دائماً با دیگران در ستیز و چالش خواهید بود. پس مسئولیت کار‌های خود را به عهده بگیرید، در مقابل تغییرات از خود انعطاف نشان دهید، و برخورد مناسبی در خصوص ایده‌های جدید داشته باشید.
  • انگیزش‌: افرادِ بی‌انگیزه به ندرت به اهداف خود می‌رسند. در حالی‌که افراد با انگیزه دائماً به سمت اهداف خود پیش می‌روند و با قدرت از موانع عبور می‌کنند. این افراد معمولاً دارای انگیزه‌های قوی و EQ بالا هستند.
  • همدلی‌: همدلی عبارت است از درک احساس دیگران، و شناخت تاثیر اعمال، و رفتار خود بر آنها. افرادی که همدلی بیشتری دارند، در بخش‌های خدماتی سازمان‌ها بسیار خوب عمل می‌کنند. چراکه به خوبی با دیگران صحبت کرده، به مشکلات آنها گوش داده و راه‌حل مناسبی به آنها ارائه می‌دهند.
  • مهارت‌های اجتماعی‌: فارغ‌از آنکه شما در چه حوزه‌ای مشغول به فعالیت هستید، مهارت‌های اجتماعی همواره اهمیت بالایی دارد. افراد موفق ارتباط موثری با دیگران برقرار می‌کنند. مهارت اجتماعی، یک سرمایه‌ی حقیقی است.



منبع: دفترشما