15 نشانه مبنی بر بالا بودن هوش هیجانی شما (که البته متوجه آن‌ها نیستید) – بخش اول

این مقاله را مطالعه کنید و ببینید چه تعداد از این نشانه‌ها توصیف‌کننده شما هستند.

 

از دست دادن کنترل و مدیریت هیجانات کاری بس ساده بوده و در کسری از ثانیه ممکن است حادث شود.

 

به همین دلیل است که حوزه هوش هیجانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. توانایی شناخت و تشخیص هیجانات (در خود و دیگران)، به‌منظور درک تأثیر قدرتمند آن‌ها و استفاده از اطلاعات به‌دست‌آمده جهت هدایت طرز فکر و رفتار به‌شدت می‌تواند شانس دستیابی شما به اهداف خودتان را افزایش دهد.

 

همانند هر توانایی دیگر، مهارت‌های هوش هیجانی نیز با تمرین افزایش پیدا می‌کند. اما آیا احتمال این وجود دارد که خودتان پیش‌تر از سطح بالایی از هوش هیجانی برخوردار بوده باشید و از آن اطلاع نداشته باشید؟

 

به توضیحات زیر توجه کنید و ببینید آیا آن‌ها درواقع توصیف‌کننده رفتار و عادات شما هستند یا خیر:

 

 

 

1- شما بسیار درباره احساسات فکر می‌کنید.

 

هوش هیجانی با فکر کردن آغاز می‌شود. شما همواره سؤالاتی همانند این موارد را از خود مطرح می‌کنید: “چرا این‌طور احساس می‌کنم؟ یا “چه چیزی باعث شد که من (یا فلان شخص) این را بگویم یا فلان کار را بکنم؟

 

از طریق شناسایی هیجانات و عکس‌العمل‌ها، به‌مرور آگاه‌تر شده و این اطلاعات را به نفع خودتان استفاده می‌کنید.

 

 

 

2- همیشه نقطه‌نظر و دیدگاه دیگران را جویا می‌شوید.

 

شما متوجه می‌شوید که دیگران دیدگاه و نگاه متفاوتی از شما نسبت به خودتان دارند و مسئله درست یا غلط بودن آن نیست، بلکه درک این موضوع است که ادراک و دریافت هر کس متفاوت از دیگری است.

 

 

 

3- تشکر می‌کنید.

 

اینکه امروزه عدم وجود ادب و حسن نیت تا چه اندازه گسترش پیداکرده و به موضوعی عادی تبدیل‌شده، واقعاً تعجب‌برانگیز است.

 

شما حتماً به‌خوبی متوجه تأثیر این یک کلمه در تغییر دادن حس و حال یک فرد یا حتی روز یک فرد و نیز تقویت رابطه افراد با یکدیگر هستید – و به همین دلیل است که تنها چند لحظه کوتاه را صرف قدردانی می‌کنید.

 

هوش هیجانی

 

4- به‌خوبی می‌دانید که چه زمانی باید “صبر و تأمل” داشته باشید.

 

صبر و تأمل” به‌سادگی صرف چند لحظه برای مکث کردن و فکر کردن قبل از هرگونه عمل یا صحبت کردن است. (آسان در سطح تئوری و حرف، و بسیار سخت در عمل).

 

البته طبیعی است که هیچ‌کس بدون ایراد نیست. اما این صبر و تأمل مانع خجالت زده شدن افراد در موارد و موقعیت‌های متعددی شده است، موجب تبدیل‌شدن افراد به کارکنان بسیار بهتری شده و حتی موجب حفظ روابط بسیاری بوده است.

 

 

 

5- همیشه به دنبال یافتن “چرا” هستید.

 

بجای برچسب زدن بر افراد، کاملاً متوجه هستید که همواره دلیلی در پشت رفتار هر فردی وجود دارد.

 

از طریق توسعه دادن مهارت‌هایی از قبیل هم حسی و رحم و شفقت، شما تلاش می‌کنید تا یک موقعیت پیش‌آمده را از دریچه چشم یک شخص دیگر نظاره‌گر باشید. در این رابطه سؤال‌هایی مانند موارد زیر را مطرح می‌کنید:

 

چرا این فرد این‌گونه احساس می‌کند؟

 

در پشت‌صحنه چه اتفاقاتی در جریان است؟

 

از طریق این کار، به‌راحتی قادر به درک وضعیت و حال درونی هر فردی خواهید بود.

 

 

 

6- با روی باز از انتقاد استقبال می‌کنید.

 

هیچ‌کس از گرفته شدن به باد انتقاد راضی و خوشحال نیست، این موضوع شامل حال شما هم می‌شود.

 

اما شما به‌خوبی می‌دانید که بخش عمده ای از انتقادات که عموما مطرح می شوند، حداقل در بخش های کوچکی شامل حقیقت هستند، حتی اگر این انتقاد به شیوه درست نسبت به شما مطرح نشده باشد. علاوه بر این، انتقاد موارد بیشتری را در رابطه چگونگی طرز فکر دیگران به شما آموزش می‌دهد.

 

بنابراین همواره احساسات و هیجانات خود را تحت مدیریت داشته و تا حد ممکن سعی در یادگیری بیشتر دارید.

 

 

 

7- همواره به چگونه عکس و العمل نشان دادن دیگران توجه خاصی دارید.

 

از لحظه‌ای که با یک شخص دیدار می‌کنید، شروع به تجزیه‌وتحلیل رفتار آن فرد می‌پردازید. دست خودتان نیست.

 

اما تمام این کارها، بررسی و مشاهده‌ها درنهایت منجر به مزایای مختلفی می‌شود: متوجه می‌شوید که هر آنچه بر زبان می‌آورید و انجام می‌دهید به‌طور بالقوه بر دیگران تأثیر می‌گذارد و البته این به معنای تمرکز کردن نه‌تنها بر آنچه بر زبان می‌آورید، بلکه بر چگونگی بر زبان آوردن آن است.

 

ادامه دارد . . .


منبع : بعد چهارم 

مطالعه موردی : چگونه دو کلمه ساده می‌توانست آنها را از شکایت در امان دارد

و البته چگونه همین دو کلمه ساده می‌تواند بسیاری از روابط شمارا نجات داده و حفظ کند. باور کنید به زبان آوردن این دو کلمه بسیار ساده است – و البته از نگاهی دیگر به زبان آوردن آن بسیار سخت و دشوار است.

 

اگر به‌عنوان یک بیمار در بیمارستانی بستری می‌شدید و جراح به‌اشتباه یکی از اعضای بدن شمارا خارج می‌کرد، چه عکس‌العملی از خود نشان می‌دادید؟

 

این دقیقاً همان اتفاقی است که برای شخصی به نام  دِبوراه کِرِیوِن Deborah Craven افتاده است و سعی دارم  آن را به عنوان یک مطالعه موردی در حوزه هوش هیجانی برای شما تحلیل کنم. بر اساس بیانیه‌ای که بیمارستان ارائه داده است، قرار شده بود که جراحان توده‌ای را از روی دنده هشتم دِبوراه بردارند.

 

اما، بر اساس اظهار این بیانیه، آن‌ها یک‌دنده دیگر را به‌طور اشتباه از بدن وی خارج کرده‌اند.

 

موارد معالجه غلط به‌طورکلی چیز جدیدی نیست، تا جایی که در سال 2014 در ایالات‌متحده مجموع پرداخت‌ها برای جبران معالجات اشتباه در حدود 3.9 میلیارد دلار برآورده شده است. اما بر اساس مصاحبه‌ای که شبکه سی ان ان از دِبوراه کِرِیوِن منتشر کرده است، مسئله‌ای که در این رابطه خیلی جالب است، این است که این خانم به دلیل رخداد اشتباه از این بیمارستان شکایت نکرده است.

 

بلکه بخش مهمی از دلیل وی برای شکایت کردن نشنیدن دو کلمه “متأسف هستم” از عوامل این بیمارستان است.

 

گزارش منتشرشده توسط شبکه سی ان ان اظهار می‌دارد که:

 

جوئل فاکسون، وکیل دِبوراه کِرِیوِن، گفته است: “هیچ‌کس عذرخواهی نکرد و البته آن‌ها دلیل رخداد این اشتباه را هم بیان نکرده‌اند.”

 

علاوه بر این، کِرِیوِن می‌گوید که یکی از پزشکان به‌منظور سرپوش گذاشتن بر این مسئله و مخفی نگاه‌داشتن اشتباه رخ‌داده به وی دروغ هم گفته است.

 

وکیل این خانم افزوده است که این بیمارستان در صورت انجام دادن دو کار می‌توانست از متحمل شدن هزینه‌ای برای جبران این خسارت جلوگیری کند: اول اینکه باید به‌طور کامل از کِرِیوِن عذرخواهی به عمل می‌آورند و به‌طور کامل توضیح می‌دادند که این اشتباه چگونه رخ‌داده است و اینکه درخواست کِرِیوِن مبنی بر حضور نداشتن پزشکی که منجر به رخداد این اشتباه شده است در جراحی دوم را جدی گرفته و رعایت می‌کردند.

 

این وکیل عنوان کرده که اگر این بیمارستان این دو کار را انجام می‌داد، موکل وی هرگز شکایتی را علیه این بیمارستان طرح نمی‌کرد.

 

اما بر اساس گزارش سی ان ان، این بیمارستان در بیانیه خود از بیمار عذرخواهی به عمل‌آورده است. بااین‌وجود، این بیمارستان از بیان اینکه این عذرخواهی دقیقاً در کجا و به چه صورت انجام‌شده و در متن این عذرخواهی چه چیزهایی مطرح‌شده است، همواره طفره رفته است.

 


 

آیا شما انتقام و خونخواهی را القاء می‌کنید یا وفاداری؟

 

این نکته قابل‌توجه است که در بسیاری از موارد عذرخواهی و اظهار تأسف‌ها در دادگاه‌ها علیه پزشکان به‌عنوان سندی مبنی بر رویداد یک کار اشتباه مورداستفاده قرارگرفته است. هرچند که علیه این استفاده قوانینی رسمی در اغلب ایالات آمریکا (ازجمله ایالت کانکتیکات که این اتفاق در آن روی‌داده) به تصویب رسیده است.

 

موارد خطا در معالجه بیماران تنها یک نمونه از اشتباه‌های بزرگی است که به‌صورت روزانه اتفاق می‌افتد. گاهی اوقات، مردم بر اساس یک باور یا اصل شخصی در پی چنین اشتباهاتی تصمیم به گرفتن انتقام از پزشک مربوطه می‌کنند، چراکه تصور می‌کنند مورد بی‌احترامی واقع‌شده‌اند. یعنی به‌نوعی می‌خواهند به هر شیوه ممکن این مسئله را برای فرد خاطی تلافی کنند . . . یا اینکه از ارتکاب چنین چیزی توسط وی در آینده جلوگیری کنند.

 

اما باید به یاد داشت که یک عذرخواهی ساده تأثیر به‌مراتب بیشتری نسبت به هر رفتار دیگر دارد.

 

فقط برای یک‌لحظه تصور کنید که تمایل به کار کردن با چه کسی رادارید؟

 

فرد اول: زمانی که اشتباهی از وی سر می‌زند، آن اشتباه را مخفی می‌کند، آن را کوچک می‌شمارد یا اینکه سعی می‌کند آن را به تقصیر دیگری بیندازد.

 

فرد دوم: عیب و نقص موجود را می‌پذیرد و از آن اتفاق احساس تهدید و خطر نمی‌کند. پس شناسایی اشتباه رخ‌داده، اشتباه را می‌پذیرد، عذرخواهی می‌کند و به دنبال یافتن راه‌هایی برمی‌آید که در رابطه با آن اشتباه یاد بگیرد و نتیجه را بهبود ببخشد.

 

پاسخ به این سؤال واضح و بدیهی است، درست است؟

 

حتی بهترین‌ها هم در کار خودشان دچار اشتباه می‌شوند. اما زمانی که آن‌ها را می‌پذیرید، در عمل اعلام کرده‌اید که خودتان (یا شرکت خودتان) را در برابر افراد دیگر در چه جایگاه و موقعیتی می‌بینید. این کار در عمل موجب جذب شدن دیگران به سمت شما و ایجاد وفاداری نسبت به شما می‌شود.

 

 

 

نتیجه‌گیری

 

مسلماً، به کار بردن عبارت “من عذرخواهی می‌کنم” درواقع سخت‌ترین کلماتی است که در هر زبانی می‌توان به کار برد.

 

اما رشد و توسعه خصوصیاتی از قبیل تواضع و فروتنی و اصالت و اعتبار موجب جذب و کشیده شدن دیگران به سمت شما می‌شود و درنهایت منجر به شکل گرفتن روابطی سالم با دیگران برای شما می‌شود.

 

ممکن است پیش‌ازاین شنیده باشید که افکار همواره مقدم بر اعلام و رفتار است. بنابراین، زمانی که در تلاش برای تغییر عادات و رفتار هستیم، اندیشیدن به “چرا” آن می‌تواند خیلی مفید و کارساز باشد.

 

چرا باید زمانی که یک اشتباه بزرگ را مرتکب می‌شوم، عذرخواهی کنم؟

 

هرکسی دچار اشتباه و خطا می‌شود. مخفی کردن اشتباه‌های خودتان موجب بزرگ‌تر جلوه کردن شما در نظر دیگران نمی‌شود؛ در حقیقت، این کار اثری معکوس و وارونه بر وضعیت می‌گذارد.

 

شما مسئولیت‌پذیری را از خود نشان می‌دهید، رشادت و شجاعت از خود نشان می‌دهید و به شخصیت خود شکل می‌دهید.

 

احساسات جریحه‌دار شده را قدری آرام می‌کنید، از انگیزه دیگران برای انتقام گرفتن کم می‌کنید و حتی موجب انگیزش دیگران برای پذیرش خطا و اشتباهات خودشان می‌شوید.

 

درنهایت، فراموش نکنید که عذرخواهی صادقانه و مخلصانه موجب بهتر شدن و توسعه روابط شما با دیگران می‌شود و همچنین موجب می‌شود که خودتان هم در ارتباط با دیگران رشد کرده و وضعیت و شخصیتی بهتر از پیش داشته باشید.


منبع : بعد چهارم 

در زمانه ای که هر لحظه اش در گرو تغییرات شگفت انگیز است، ارتباطات حرف اول را می زند و به همین دلیل کیفیت زندگی هر کس بستگی به کیفیت ارتباطات او با دیگران دارد.

تحقیقات مختلف حاکی از آن است که حدود هفتادوپنج درصد از اوقات روزانه ی ما به نحوی در‌تماس و ارتباط با دیگران می گذرد. بنا‌براین افرادی که از مهارتهای ارتباطی قوی‌تری بر خوردارند بیشتر مورد پذیرش اطرافیان خود قرار می‌گیرند و فرصت های ارزشمندی را به دست آورند.

سیستم ارتباطی خانواده و نوع ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر می تواند از مهمترین عللی باشد که افراد در برقراری ارتباط دچار مشکل شده وکمرو، خجالتی و منزوی بار آیند.

افراد از طریق برقراری ارتباط صمیمانه قادر خواهند بود که احساسات و عواطف خود را به اعضای خانواده، دوستان و نزدیکان خود ابراز نمایند و در این صورت با کمک و یاری خواستن به موقع از دیگران موفق خواهند شد که با مسائل و مشکلات پیش آمده ی خود به بهترین نحو ممکن رفتار نموده و راه حل های جدیدی را کشف کنند. ارتباطات  مجموعه ای از مهارت هاست اما مهمترین آنها درک نقطه نظرات طرف مقابل و تفهیم نقطه نظرات  خود ما می باشد.

از آن جایی که امروزه برقراری ارتباط صمیمی بین دو یا چند نفر، نیازمند آگاهی از فنون و روش هاست، روابط بین فردی جزء یکی از مهارتهای زندگی محسوب می شود.

 

تعریف ارتباط بین فردی

ارتباط فرایندی است که به وسیله آن اطلاعات و احساسات خود را از طریق پیامهای کلامی و غیر کلامی با دیگران در میان می گذاریم. در واقع ارتباط عبارت است از هر گونه تعاملی که شامل انتقال پیام باشد. این فرایند از جزئیات زیادی تشکیل شده است. در مهارت ارتباط بین فردی به موضوعاتی مثل دوست یابی، گوش کردن، حل تعارض و ... می پردازیم.

  عوامل تأثیر گذار در روابط بین فردی

دوست یابی

داشتن دوست خوب در تمام مراحل زندگی، بخصوص در دوران کودکی و نوجوانی بنا به دلایل زیر بسیار ضروری است:

الف: موجب افزایش احساس اعتماد به نفس و اطمینان به خود، می گردد.

ب: موجب می شود که زندگانی خود را با معنی و هدفدار بدانیم و در نتیجه از احساس پوچی و نومیدی رهایی یابیم.

پ: موجب می شود که از احساس تنهایی و انزوای اجتماعی که منشاء پیدایش بسیاری از بیماری های جسمانی و روانی است رهایی یابیم و به زندگی خود طراوت و شادابی بخشیم.

 پایان دادن به دوستی های نا‌مناسب

قطع رابطه کردن یکی از کارهای بسیار دشوار و دردناک می باشد. ولی نه هر قطع  رابطه ای، زیرا رابطه ای که فرد در آن مورد بی احترامی یا سوء استفاده قرار می گیرد و جز ناراحتی و دردسر چیزی عاید وی نمی گردد، بهتر است هر چه زودتر پایان پذیرد.

باید آماده باشیم، زیرا ممکن است طرف مقابل از این تصمیم ناراحت، خشمگین و یا شوکه شود. به وی زمان بدهیم تا هر آنچه که می خواهد بگوید را بگوید. در هنگام قطع رابطه هیچ گاه تهدید نکنیم و از تهدید طرف مقابل نیز نهراسیم.

باید بدانیم که ما وارد رابطه ای شده بودیم و به هر دلیل اکنون احساس می کنیم باید به این رابطه پایان دهیم. مهم است که غم و اندوه خود را در یک مکان خلوت و خصوصی تخلیه و ابراز کنیم و بپذیریم که همه چیز پایان یافته است. مدت زمانی که نیاز داریم تا به آرامش برسیم، بستگی به عواملی همچون: گذشت زمان، میزان شدت و انتظارات ما خواهد داشت. در این زمان فردی را بیابیم که پشتیبان و تکیه گاه ما باشد.

 مهارتهای حل تعارض

این توانایی ها به ما امکان می دهد که با اغتشاش هیجانی همراه با تعارض به گونه ای مواجه شویم که وقتی بحث بالا می گیرد به روابط دوستانه وصمیمی ما صدمه نزند.

کار گروهی:

از ویژگی های کار گروهی تقویت همکاری، همفکری، همدلی و هماهنگی بیشتر بین اعضای گروه می باشد. این امر تقویت روابط بین فردی اعضای گروه را بیش از پیش فراهم می کند.

مهارتهای حل مشکل گروهی

مهارتهایی هستنند که راه رفع نیازهای تعارض آمیز، راضی نگه داشتن همه افراد گروه و حل مشکلات و تداوم آنها را نشان می دهند.

 اهمیت دادن

یعنی بتوانیم به احساسات، نیازها و خواسته‌ها‌ی فرد مقابل توجه نشان دهیم. زمانی روابط بین فردی تقویت می شود که با توجه به توان و ظرفیت خود، در مقابل عملکردهای دیگران رفتار مناسبی داشته باشیم.

 احترام گذاشتن:

یعنی پذیرفتن و گرامی داشتن بی قید و شرط دیگران. با دیگران به گونه ای رفتار کنیم که احساس کنند برایشان ارزش و احترام قائل هستیم. یکی از نشانه های احترام گذاشتن، رعایت قواعد و مقررات موقعیتی است که در آن قرار می گیریم.

 ویژگی های روابط بین فردی ناسالم

1- همه چیز را گفتن. افشای تمام اطلاعات و رازهای شخصی.

2- در نخستین جلسه ملاقات با صمیمیت سخن گفتن و وابسته شدن.

3- مقدم داشتن نیازها و خواسته های دیگران بر نیازها و خواسته ها‌ی خود.

4- مدام نگران نوع واکنش دیگران نسبت به رفتار، نگرش، عقاید و سبک زندگی خود بودن.

5- ترس از طرد شدن از سوی دیگران.

6- نیاز به پذیرش و تأیید دیگران.

7- نیاز به خشنود سازی دیگران در همه اوقات.

8- اجازه دادن به دیگران تا هدایت زندگی ما را در دست بگیرند.

9- وانمود به موافقت کردن در صورتی که کاملاً مخالف هستیم.

10- روی آوردن به فعالیتها و رفتارهای افراط آمیز به منظور همرنگی با دیگران مانند: مصرف مواد مخدر و الکل، گرسنگی کشیدن، پرخوری عصبی، بی محابا خرج کردن، رابطه جنسی و غیره.

 

 اشاره ها و نکته ها

1- سعی کنیم در ارتباط، شروع کننده خوبی باشیم مثل سلام و احوال پرسی گرم و فشردن دست فرد مقابل.

2- هنگام صحبت کردن، سخنان یکدیگر را قطع نکنیم.

3- برای تقویت ارتباط، از پراکنده گویی و مقدمه چینی زیاد پرهیز کنیم.

4- با سوال کردن ( نه به حالت باز جویی )، بازخورد دادن، بازگو کردن آنچه گفته و آنچه احساس می کند و خلاصه کردن صحبت های  طرف مقابل، نشان دهیم که به او توجه داشته و صحبت هایش برای ما اهمیت دارد.

5- هنگام صحبت کردن، مطالب خود را واضح بیان کنیم و مطمئن شویم که شنونده فرصت سوال کردن یا اظهار نظر کردن را دارد. سعی کنیم خود را جای شنونده قرار دهیم و احساسات  او را در نظر بگیریم.

6- هنگام حضور در مکان های جدید ابتدا به دنبال آشنایان باشیم، سپس افرادی را جستجو کنیم که با آن ها راحت تر می توان ارتباط برقرار کرد.

7- در ارتباط بین فردی علاوه برکلام، از روش های غیر کلامی مانند (گوش دادن، نگاه کردن، استفاده از ژست ها و چهره ها، ایماء و اشاره و...) به خوبی استفاده کنیم.

8- برای ادامه یک ارتباط خوب از تمجید و تحسین مناسب و به جا  استفاده کنیم، مانند (خوشحالم با شما هم صحبت شدم- خیلی خوب گفتید- آفرین – من هم با نظر شما موافقم و...).

9- ازتحقیر، سرزنش و توهین دیگران خودداری کنیم. مانند ( تو اصلاً نمی فهمی- هنوز بچه هستی- بگو بزرگترت حرف بزنه و...).

10- در مقابله با توهین ها و رفتارهای پرخاشگرانه دیگران، از تلاش برای اثبات غلط بودن اتهام های آنها خودداری کنیم (دفاع نکنیم) و تنها از بی توجهی انتخابی استفاده نمائیم. یعنی لبخند نزنیم، تماس چشمی برقرار نکنیم و به کار خودمان ادامه دهیم.

11- هنگام صحبت، از قضاوت در مورد رفتار گوینده، پرهیز کنیم. مانند (اگر این کار را نمی کردی، این طور نمی شد- خب، تقصیر خودت بوده و...) به جای استفاده از این عبارت می توانیم بگوییم:  "بهتره مسئله را یک بار دیگر مرور کنیم".

امام علی(ع): (زبان همچون حیوان درنده ای است که اگر بی اندیشه رهایش کنی تو را تباه سازد).

12- در مواقع عدم امکان ارتباط حضوری، از دیگر ابزارهای ارتباطی مانند تلفن زدن، نامه نوشتن و... در تقویت ارتباط خود با دیگران استفاده کنیم.

13- افرادی را که در برقراری و ایجاد ارتباط ضعیف هستنند به کارهای گروهی (ورزشی، فرهنگی، اجتماعی و...) راهنمایی کنیم.

14- با شرکت در مکان های اجتماعی (جشن ها و سخنرانی ها و مراسم مختلف در مساجد،  مدارس و مکان های عمومی) در تقویت ارتباط خود با دیگران تلاش کنیم.

15- با آگاهی از حقوق خود و دیگران در روابط بین فردی، از سوء استفاده های احتمالی پیشگیری کنیم.

16- توانمندی ها و مهارتهای ارتباطی خود را شناخته و در عمل به کار  بگیریم. مانند (شوخی، طنز به جا و ...).

17- افراد خانواده و یا دوستان خود را با اسم کوچک و پسوند های زیبا صدا بزنیم. مانند ( پسرم، عزیزم، دختر گلم، همسر گرامی و...).

18- شنونده خوبی برای دیگران باشیم و آن ها را تشویق کنیم تا راجع به خودشان صحبت کنند. مانند: (نظر شما چیست؟- شما چه فکر می کنید؟- احساست را بگو و...).

19- در روابط خود با دیگران:

- تصمیم بگیریم که چه چیزی از آنان می خواهیم.

- چگونه رفتاری باید با ما داشته باشند.

- مرزهای مطلوب خود را تعیین و به اطلاع آنان برسانیم.

- سپس پیامد هایی را در صورت تجاوز به مرزهای خود تعیین کرده و آنها را قاطعانه به مرحله اجرا بگذاریم.

- قبل از آنکه دیگران را مقصر بشناسیم و یا محکوم کنیم، تلاش نماییم، تا نقاط قوت و ضعف خود را مورد کنکاش قرار دهیم.

- هر چه داده های ذهن ما بیشتر باشد، وسعت دید بیشتری خواهیم داشت.

- به گفته الوین تافلر: رهبران فکری آینده افرادی هستنند که قدرت دریافت اطلاعات تازه و توان ایجاد تغییر در درکشان را داشته باشند، در غیر این صورت محکوم به خروج از این دنیا می شوند.

امام صادق(ع):( زیاد عیب رفیق خود را جستجو مکن وگرنه همیشه بی رفیق خواهی ماند زیرا احدی خالی از عیب نیست).


منیع : مشاوره 

چگونه شاد زندگی کنیم , شاد باشیم و بخندیم – 25 راهکار برای شادتر بودن


چگونه می توان شادتر بودن را در زندگی گسترش داد؟ زندگی بسیار طولانی نیست و مهم است که در مراحل مختلف زندگی سعی کنیم شاد باشیم و بخندیم. درحالی که برخی از عواملی که شادی را تحت تاثیر قرار می دهند خارج از کنترل ما هستند، برای مثال ژنتیک نقش مهمی در شرایط زندگی دارد اما قابل کنترل نیست. با این حال اقداماتی هستند که می تواند به شادتر بودن ما کمک کنند و اینکه یاد بگیریم چگونه شاد باشیم و بخندیم. در ادامه با 7گنج همراه باشید.

چگونه شاد زندگی کنیم , شاد باشیم و بخندیم

  1. صداهای معجزه گر: به ترانه ها و سرودهای شاد و زیبایی گوش دهید که می توانند به شما حس بهتری بدهند.
  2. بنویسید: هر روز سه چیز مثبت و خوبی که در زندگی دارید را در کاغد نوشته و به آن فکر کنید. این باعث می شود حس شکرگذاری و شادی بیشتری به شما دست بدهد.
  3. از خانه بیرون بروید: حتی چند دقیقه بیرون رفتن و قرا رگرفتن در هوای تازه به شما حس بهتری خواهد داد.
  4. پیاده روی: پیاده روی پمپاژ خون به قلب را بهبود داده و استرس را کم می کند. حداقل 20 دقیقه پیاده روی در روز می تواند تاثیرات مثبی روی خلق و خوی شما داشته باشد.
  5. کار مفیدی انجام دهید: برای ارزش ها یا علاقه مندی هایتان قدم بردارید. مثلا برای مدرسه تان یک کار مفید انجام دهید یا به حیوانات بی پناهی که به آن ها علاقه دارید کمک کنید. این کار احساس خوبی به شما می دهد و به شادتر بودن تان کمک می کند.
  6. غذای خوب: مواد مغذی سالم مانند میوه، سبزیجات و غذاهای پر پروتئیناحساس بهتری در شما ایجاد می کنند.
  7. به خود توجه کنید: در آینه به خودتان نگاه کنید و با خود بگویید که تو زیبایی و لایق بهتری ها هستی.
  8. کارهای عقب افتاده را سر و سامان بدهید: اگر حجم زیادی از کارها و مشغله هایتان روی هم جمع شده و شما را عاصی می کند برای آن ها قدمی بردارید و به فکر سر و سامان دادن به آن ها باشید. بعد از اینکه حتی بخش کوچکی از کارها مرتب شدند حس بهتری خواهید داشت.
  9. تشکر کنید: قدردانی یک عمل مثبت برای شما و طرف مقابل تان است. این کار به خود شما حس خوبی خواهد داد.
  10. یادگیری: سعی کنید ذهن پویا و فعالی داشته باشید. اگر کاری یا چیزی نظرتان را جلب می کند و حس می کنید یاد گرفتن آن حس خوبی به شما خواهد داد. حتی با تماشای یک کلیپ از یوتیوپ یا خواندن یک مطلب به دنبال یادگیری آن باشید.
  11. شنونده خوبی باشید: صداها را نشنوید تا بتوانید حرف خودتان را بزنید بلکه بشنوید تا بتوانید گوش دهید. شنونده خوب بودن یک مهارت است و قطعا کسب آن حس خوبی به شما می دهد.
  12. رها کنید! : می توانید شادی را تنها با رها کردن چیزهای منفی اطراف تان دوباره در آغوش بگیرید.
  13. صاف راه بروید: قامت خمیده نشانه ضعف و خستگی است. قامت تان را راست کنید و مثل یک رئیس راه بروید.
  14. چیز جدیدی را امتحان کنید: کمی از روال عادی و روتین خود فاصله گرفته و تنوع را تجربه کنید. این کار به شادتر بودنتان کمک می کند.
  15. پول خرج کنید: از پول تان برای داشتن احساس خوب کمک بگیرید. می توانید به کسی کمک کنید یا برای خودتان یک هدیه بخرید.
  16. با دوستان تان وقت بگذرانید: بودن با دوستان احساس خوبی به شما داده و کمی از دغدغه هایتان دورتان می کند.
  17. برنامه ریزی کنید: برای خودتان اهداف کوتاه مدت داشته باشید. حتی برنامه داشتن برای قهوه خوردن با یک دوست شما را شادتر می کند.
  18. کمک به دیگران: کمک کردن به دیگران و انجام کاری برای کسی هرچند کوچک، پاداش خوبی برای تان خواهد داشت و آن هم احساس خوبی است که در شما ایجاد شده و توانایی شادتر بودن تان است.
  19. مقایسه خودتان با دیگران را کنار بگذارید: مردم عادت دارند خودشان را با دیگران و زندگی شان را با زندگی افراد دیگر مقایسه کنند. این روند احساس خوبی به شما نمی دهد چرا که قطعا دیگران بهترین های خود را برای نمایش دادن کنار می گذارند. پس باطن زندگیتان را با ظاهر زندگی دیگران قیاس نکنید.
  20. لبخند بزنید: در یک مطالعه تحقیقاتی مشخص شد که افرادی که لبخند می زنند استرس کمتری داشته و زودتر می توانند ضربان قلب شان را متعادل کنند. حتی لبخند مصنوعی هم چنین تاثیری در شما خواهد داشت.
  21. رنگ درمانی: زمانی که احساس خوبی ندارید از رنگ هایی که تاثیر خوبی در روحیه تان دارند و یا تنها به آن ها علاقه دارید در پیش چشم تان بهره ببرید. می توانید تنها یک گل به رنگ مورد علاقه تان در گلدان روی میزتان قرار دهید.
  22. از خودتان پذیرایی کنید: گاهی تنها نیاز به کمی استراحت و توجه دارید. خودتان نیازتان را رفع کنید.
  23. خواندن مطالب: خواندن چیزی که به آن علاقه دارید می تواند به شما حس بهتری بدهد.
  24. فیلم های دیدنی: گاهی چشم هایتان دریچه ای برای شادتر کردن شما هستند. دیدین یک توله سگ ناز در اینستاگرام یا انجام یک حرکت ورزشی زیبا می تواند احساس خوبی به شما دبهد.
  25. مثبت فکر کنید: مهم نیست چقدر روز سختی داشتید، تنها کافی است سپاسگذار بوده و مثبت فکر کنید. مثلا برای داشتن آب گرم در یک روز سرد خوشحال باشید و آن را یک خوش شانسی برای خودتان بدانید. همانطور که اگر آب تان برای حمام در یک روز سرد زمستانی یخ می کرد قر می زنید و خود را بدشانس می دانستید.

هوش؛ تاریخچه هوش هیجانی

در گذشته بهره هوشی (IQ)، نمره‌های درسی و نتایج آزمون استعداد تحصیلی از ابهت و ارزش زیادی برخوردار بود و احساس می‌شد که تنها پیش‌نیاز موفقیت و خوشبختی در زندگی داشتن بهره هوشی بالاست. براساس این دیدگاه، روانشناسان مختلفی شروع به ساختن آزمون‌های هوشی کرده و هوش افراد را اندازه‌گیری می‌کردند. 


 

اگر فردی از نظر هوشی نمره بالایی می‌آورد براساس این دیدگاه برای او پیش‌بینی موفقیت و خوشبختی می‌شد. اما در بررسی‌ها و مشاهدات تعارضاتی دیده شد. بدین صورت که گاهی افراد با ضریب هوشی متوسط از رضایتمندی زناشویی، رضایتمندی شغلی، مهارت‌های ارتباطی، رضایت از زندگی، احساس خود ارزشمندی شادکامی، احساس مسئولیت، انعطاف‌پذیری و خوش‌بینی بالایی برخوردار بودند و یا به عبارت ساده‌تر، زندگی موفق‌تری را داشتند، اما افرادی با ضریب هوشی بالا و تحصیلات عالی دانشگاهی، موفقیت زیادی را در زندگی نداشتند.

 

براساس این تعارض یکی از اسرار روانشناسی برملا شد. بدین‌معنا که نمره‌های درسی، بهره هوشی و یا نتایج آزمون استعداد تحصیلی علی‌رغم ارزش و ابهت‌شان در میان عموم، نمی‌توانند قاطعانه پیش‌بینی کنند که چه کسی در زندگی موفق خواهد شد. در بهترین حالت بهره هوشی (IQ) حداکثر حدود 20٪ در پیش‌بینی موفقیت در زندگی سهم دارد، در حالیکه80٪ باقی مانده به خصوصیات دیگر مربوط می‌شود (لئوناردو و همکاران، 2007). این 80٪ با عنوان سازه‌ای به نام هوش هیجانی مطرح شد. 

 

این دیدگاه در اواخر قرن بیستم مطرح شد. از آن به بعد روانشناسان مختلف به تعریف و نظریه‌پردازی در مورد هوش هیجانی، چگونگی ارزیابی آن و ارتباط آن با موفقیت‌های و چگونگی آموزش آن پرداختند. این نکته قابل توجه است که نقش وراثت در IQ برجسته است؛ اما هوش هیجانی در درجه نخست از عواملی محیطی تأثیر می‌‌پذیرد و با آموزش و تربیت می‌توان آن را پرورش داد. باتوجه به اهمیت هوش هیجانی و قابل آموزش بودن آن هوش هیجانی جزء محتوای درسی در تمامی مقاطع آموزشی قرار گرفت.  


اولین بار در سال 1990 روانشناسی به نام «سالوی» ، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار برد. درحقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه می کند و به واسطه داشتن مهارت های اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود.

روانشناسی به نام «گلمن» اظهار می دارد که هوش شناختی در بهترین شرایط تنها 20 درصد از موفقیت ها را باعث می شود و 80 درصد از موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیت ها در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند. درواقع هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین می کند. یعنی افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط وهوش هیجانی بالا خیلی موفقتر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند.

 

پس هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرس ها است


منبع : متفکران نوین مالی

.