تأثیر هوش هیجانی در موفقیت شغلی

هوش هیجانی انسان نسبت به بهره هوشی، معیار واقعی‌تری در سنجش موفقیت است؛ به عبارت دیگر تأثیر هوش هیجانی در موفقیت و کامیابی انسان در زندگی شخصی و حرفه‌ای بسیار تعیین‌کننده‌ است.

برای اینکه بتوانید هوش هیجانی خود را بهتر بشناسید و آن را تقویت کنید، باید شناختی روی چهار مؤلفه اصلی یعنی خود، دیگران، آگاهی و عمل به دست آورید که منجر به توسعه مهارت‌های فردی در چهار زمینه خودآگاهی، مدیریت بر احساسات و عواطف، آگاهی اجتماعی و توسعه مهارت‌های اجتماعی می‌شود.

با ویکی روان همراه باشید.

گلمن در کتاب هوش هیجانی خود، توصیفی پایه‌ای از هوش هیجانی را در غالب پنج توانایی اصلی آورده است:

۱-  شناخت عواطف

۲-  مدیریت هیجان

۳-  خودانگیختگی

۴-  شناخت هیجان‌ها و عواطف دیگران

۵- حفظ و تحکیم روابط

تأثیر هوش هیجانی در موفقیت فردی، اجتماعی، شغلی و حرفه‌ای موضوعی انکارناپذیر است. نتیجه یک مدیریت درست بر عواطف و احساس‌ها، می‌تواند نتیجه عملکرد ذهن افراد را بهتر از قبل به نمایش بگذارد.

درواقع با شناختی که نسبت به هوش هیجانی پیدا شده است، شناخت انسان نسبت به خود و نوع رفتار و مدیریت بر احساس‌ها و هیجان‌ها، او را به این نتیجه رسانده که برای رسیدن به موفقیت باید به مواردی بیشتر از IQ توجه کند.



منبع: ویکی روان

جایگاه هوش هیجانی بر موفقیت شغلی و زندگی

همه ی ما در سازمان و محیط کارمان به علت تغییرات که به طور مستمر و دائم و همینطور ابهاماتی که به وجود می‌آید فشار زیادی را تحمل می‌کنیم .. اما چطور می‌شود که یکسری از افراد دارای عملکرد عالی هستند و خود را از دیگران جدا می‌کنند و با اینگونه موقعیت‌ها به خوبی کنار آمده و آن را مدیریت می‌کنند؟

جواب این سوال را شاید بتوان در هوش هیجانی یافت....عامل کلیدی و اساسی‌ای که در محیط کاری می‌تواند موجب رشد و توسعه شایستگی‌های کارکنان شود و حتی آنان را به اینکه عملکرد مناسب‌تر و بهتری داشته باشند تشویق کند پس می‌توانیم بگوییم که هوش هیجانی عاملی مهم در عملکرد فرد در زندگی کاری و محیط کاری خود است.

هوش هیجانی

گلمن در کتاب " هوش هیجانی" اینگونه عنوان می‌کند که هوش هیجانی تا 80 درصد می‌تواند باعث موفقیت فرد در زندگی‌اش شود و IQ تنها 20 درصد در این رابطه نقش دارد. از جهتی دیگر بحث بهره‌گیری از هوش هیجانی در کسب‌وکار و سازمان‌ها ایده‌ای تازه و نوین است که بسیاری از مدیران کسب وکارها و سازمان‌ها هنوز استفاده از آن را فرا نگرفته اند... به عبارتی آنها بیشتر از مغزشان استفاده میکنند تا قلبشان.

در این راستا جهت کسب اطلاعات بیشتر پیشنهاد می‌شود در دوره کاربرد هوش هیجانی در سازمان که به صورت کارگاهی برگزار می‌گردد شرکت نمایید.

به عبارتی کاربرد هوش هیجانی در سازمان یعنی توانایی استفاده از هیجان‌ها در کمک به کسب نتایج مطلوب، حل کردن مسائل و استفاده مناسب از فرصت‌های به وجود آمده که این مهارت می‌تواند شامل توانایی همدلی و بینش سازمانی باشد و مدیرانی و رهبرانی که از این هوش و توانایی برخورداند هیجان‌ها و احساسات دیگران را بیشتری عملی می‌سازند تا اینکه آنها را حس کنند و می‌تواند کاربردهای بسیاری در سازمان داشته باشد مثلا:

  • توسعه شغلی و یا بهبود کارراهه؛
  • توسعه و بهسازی مدیریت ؛
  •  اثربخشی گروه ها و تیم ها در سازمان؛

و در نهایت ویلیام بنیس اعتقاد دارد که هوش هیجانی را می‌توان از طریق تعلیم و تربیت و مربی‌گری هدفمند و ابتکار عمل توسعه داد و همبستگی بالایی با موفقیت شغلی و زندگی دارد و ایشان هوش هیجانی را پیش بینی‌کننده قوی مدیریتی می‌داند که می‌تواند ناکامی و انحراف مسیر را در آینده خبر دهد(آقایار، 1386)




جایگاه هوش هیجانی بر موفقیت شغلی و زندگی

همه ی ما در سازمان و محیط کارمان به علت تغییرات که به طور مستمر و دائم و همینطور ابهاماتی که به وجود می‌آید فشار زیادی را تحمل می‌کنیم .. اما چطور می‌شود که یکسری از افراد دارای عملکرد عالی هستند و خود را از دیگران جدا می‌کنند و با اینگونه موقعیت‌ها به خوبی کنار آمده و آن را مدیریت می‌کنند؟

جواب این سوال را شاید بتوان در هوش هیجانی یافت....عامل کلیدی و اساسی‌ای که در محیط کاری می‌تواند موجب رشد و توسعه شایستگی‌های کارکنان شود و حتی آنان را به اینکه عملکرد مناسب‌تر و بهتری داشته باشند تشویق کند پس می‌توانیم بگوییم که هوش هیجانی عاملی مهم در عملکرد فرد در زندگی کاری و محیط کاری خود است.

هوش هیجانی

گلمن در کتاب " هوش هیجانی" اینگونه عنوان می‌کند که هوش هیجانی تا 80 درصد می‌تواند باعث موفقیت فرد در زندگی‌اش شود و IQ تنها 20 درصد در این رابطه نقش دارد. از جهتی دیگر بحث بهره‌گیری از هوش هیجانی در کسب‌وکار و سازمان‌ها ایده‌ای تازه و نوین است که بسیاری از مدیران کسب وکارها و سازمان‌ها هنوز استفاده از آن را فرا نگرفته اند... به عبارتی آنها بیشتر از مغزشان استفاده میکنند تا قلبشان.

در این راستا جهت کسب اطلاعات بیشتر پیشنهاد می‌شود در دوره کاربرد هوش هیجانی در سازمان که به صورت کارگاهی برگزار می‌گردد شرکت نمایید.

به عبارتی کاربرد هوش هیجانی در سازمان یعنی توانایی استفاده از هیجان‌ها در کمک به کسب نتایج مطلوب، حل کردن مسائل و استفاده مناسب از فرصت‌های به وجود آمده که این مهارت می‌تواند شامل توانایی همدلی و بینش سازمانی باشد و مدیرانی و رهبرانی که از این هوش و توانایی برخورداند هیجان‌ها و احساسات دیگران را بیشتری عملی می‌سازند تا اینکه آنها را حس کنند و می‌تواند کاربردهای بسیاری در سازمان داشته باشد مثلا:

  • توسعه شغلی و یا بهبود کارراهه؛
  • توسعه و بهسازی مدیریت ؛
  •  اثربخشی گروه ها و تیم ها در سازمان؛

و در نهایت ویلیام بنیس اعتقاد دارد که هوش هیجانی را می‌توان از طریق تعلیم و تربیت و مربی‌گری هدفمند و ابتکار عمل توسعه داد و همبستگی بالایی با موفقیت شغلی و زندگی دارد و ایشان هوش هیجانی را پیش بینی‌کننده قوی مدیریتی می‌داند که می‌تواند ناکامی و انحراف مسیر را در آینده خبر دهد(آقایار، 1386)




افراد با هوش هیجانی بالا این ویژگی ها را دارند

در این مطلب ویژگی‌های مشترک افراد دارای «هوش هیجانی» بالا معرفی شده است.

به گزارش خبرنگار «سلیم نیوز»؛ مدیر رستورانی را در نظر بگیرید که با خونسردی و متانت به گله و انتقادات یک مشتری عصبانی و ناراضی گوش می‌دهد و با درایت تمام، شرایط را به ثبات می‌رساند. 

 

دوست فهیمی را تصور کنید که هنگام ناراحتی و تنهایی به سراغش می‌روید تا با او صحبت کنید و آرام شوید؛ مامور آتش‌نشانی دلسوزی که به قربانیان یک فاجعه یاری می‌رساند؛ رفیقی که به ندرت از کوره در می‌رود، راحت می‌بخشد و مسئولیت کارهای خود را می‌پذیرد؛ مدیر عاملی که بین مسئولیت‌های حرفه‌ای، خانوادگی و تفریحاتش به نحو احسن تعادل برقرار می‌کند...
 
به نظر شما این افراد چه ویژگی مشترکی دارند؟

جواب سوال بالا به دو واژه خلاصه می‌شود؛ هوش هیجانی. هوش هیجانی (هوش اجتماعی) یا اختصاراً EQ در علم روانشناسی جایگاه ویژه‌ای داشته و تحقیقات بسیاری را به خود اختصاص داده است.
 
تعریف هوش هیجانی و ویژگی‌های آنوبسایت Psychology Today که پایگاه اطلاعاتی پیشرو در زمینه آموزش‌های سلامت روحی و ارائه نکات روانشناسی محسوب می‌شود، هوش اجتماعی را به این صورت تعریف می‌کند: «توانایی تشخیص و مدیریت عواطف خود و دیگران».
 
هوش هیجانی متشکل از سه مهارت اصلی است؛ توانایی تحلیل احساسات خود و سپس عواطف دیگران، توانایی بکارگیری احساسات در عمل و سرانجام توانایی «مدیریت» عواطف. این فرآیند یکپارچه می‌تواند به صور مختلف نمود یابد؛ برای مثال مدیریت عواطف پیش از لبریز شدن کاسه احساسات و آسیب به اطرافیان و خود شخص، توانایی خوشحال کردن افراد و مهار کردن صحیح موقعیت‌های بحرانی همگی از هوش هیجانی نشأت می‌گیرند.
 
افراد دارای هوش هیجانی بالا در زندگی به موفقیت‌های بسیاری دست می‌یابند. این اشخاص در هر مکانی اعم از محیط‌های کاری یا اجتماعی خوش می درخشند.
 
تحقیقات نشان می‌دهد افراد دارای EQ بالا به ندرت از نارسایی‌های روحی و روانی مثل افسردگی و اضطراب رنج می‌برند. این افراد عملکرد بهتری نسبت به سایرین نشان می‌دهند، در کارشان بهترین محسوب می‌شوند و در روابط عاطفی‌شان همواره احساس رضایت می‌کنند.
 
اکنون ممکن است این سوال به ذهنتان خطور کرده باشد که افراد دارای هوش بالای اجتماعی چه کارهایی را انجام نمی‌دهند؟
 
در پاسخ به این سوال باید گفت افراد دارای هوش هیجانی استثنایی:
 
1. غرق در مشکلات و نارحتی‌های مردم نمی‌شوند

این افراد همدلی را به خوبی یاد گرفته‌اند. با هر کسی که بخواهند همدلی می‌کنند، اما اجازه نمی‌دهند شخصی از عواطف آنان سوء استفاده کند. آنان به خوبی می‌دانند که لزومی ندارد غصه مشکلات هر کسی را بخورند.
 
البته افراد دارای هوش هیجانی با صبر و حوصله و به دقت به مشکلات دیگران گوش می‌دهند و راهکار ارائه می‌کنند.
 
2. گله و شکایه نمی‌کنند

غر زدن دو مفهوم را به طور غیر مستقیم می‌رساند؛ فرد، قربانی یا مظلوم واقع شده است و یا اینکه راه‌حلی برای رفع مشکلش ندارد. این در حالی است که فرد دارای هوش بالای هیجانی به ندرت احساس قربانی بودن می‌کند و شاید بتوان گفت به هیچ وجه خود را در وضعیت گنگ و بی‌پاسخ نمی‌یابد.
 
از سوی دیگر آنان به خوبی می‌دانند که غر زدن ثمره‌ای جز انتقال انرژی منفی به اطرافیان ندارد. زمانی که مشکلی برایشان پیش می‌آید، فوراً در صدد حل مشکل بر می‌آیند.
 
3. قرار نیست همیشه به دیگران و حتی خودشان «بله» بگویندپیش‌تر اشاره کردیم که توانایی همدلی یکی از ویژگی‌های بارز افراد دارای هوش بالای اجتماعی است. از دیگر ویژگی‌های آنان می‌توان به خودداری و اراده راسخ آنان برشمرد.
 
آنان همواره چند مرحله جلوتر را پیش‌بینی می‌کنند و زمانی که پیشنهادی به آنان می‌شود، به عواقب آن کاملاً می‌اندیشند. هنگام تصمیم‌گیری مصمم هستند و این جملات را به زبان نمی‌آورند: «مطمئن نیستم، شاید...» یا «شاید باشگاه را کنسل کنم و با شما به فلان جا بروم».
 
این افراد هرچقدر بیشتر تلاش می‌کنند حقوق خود مبنی بر «نه» گفتن را در زندگی‌شان پیدا کنند، در رسیدن به اهدافشان در زندگی مصمم‌تر می‌شوند.
 
 
4. اهل شایعه‌پراکنی نیستنداین اشخاص باهوش هنگامی که احساس می کنند بحثی از مسیر خود منحرف و وارد مرحله شایعه‌پراکنی یا در اصطلاح عامیانه "خاله‌زنک‌بازی" شده فوراً طفره می روند.
 
یک فرد با هوش اجتماعی بالا به خوبی می‌داند که از یک سو هر کسی ممکن است مرتکب اشتباهی شود و از طرف دیگر اشتباه، فرصتی برای پیشرفت است. از این رو، پشت سر کسی حرف زدن و شایعه‌پراکنی جز اتلاف وقت سودی ندارد.
 
5. برای خوشبخت شدن یا تقویت اعتماد بنفس خود به اطرافیان متوسل نمی‌شونداین افراد در همه ابعاد زندگی مثل رضایت خاطر و آرامش روحی خودکفا محسوب می‌شوند. آنان می دانند متکی شدن به دیگران برای رسیدن به ثبات یا آرامش درونی یعنی ریسک یا خود را در معرض خطرات جدی قرار دادن.
 
این افراد ترجیح می‌دهند کنترل عواطف خود را در دست گرفته و از عناصر اطراف برای سرگرم شدن، گذراندن زندگی و صد البته نیل به اهداف مد نظرشان استفاده کنند.
  
6. بدبینی از سوی آنان منتفی استعده معدودی می‌توانند از افکار منفی مصون بمانند. راه ندادن به افکار منفی مثل «من جذابیتی ندارم» یا «من می‌توانستم بهتر از این ظاهر شوم» در بسیاری از مواقع امر دشواری است.
 
هوش هیجانی به افراد این امکان را می‌دهد از تکرار واژه «من» حذر کرده و به جای آن حقایق مثبت را در ذهنشان مرور کنند. مصداق بارز این توانایی در رزومه کاری این افراد نمایان می‌شود که گویی تصویری است از یک خانه مرتب و تمیز.
 
افراد دارای هوش اجتماعی بالا به خوبی پی به این حقیقت برده‌اند که افکار منفی تصورات ذهنی هستند و بس! بنابراین هیچ جایگاهی برای این افکار آلوده و سمی در زندگی واقعی‌شان قائل نمی‌شوند.
 
7. در گذشته زندگی نمی‌کنندافرادی که دائماً به گذشته فکر می‌کنند، سدی از آزردگی‌های روحی و روانی، اعم از پشیمانی و حسرت گذشته یا افسردگی و دلهره مقابل خود علم می‌کنند.
 
این در حالی است که افراد دارای هوش هیجانی استثنایی گذشته خود را بااهمیت می‌شمارند و برای کسانی که در گذشته دوست داشته‌اند، اشتباهاتی که مرتکب شده‌اند و فرصت‌هایی که از دست داده‌اند، احترام قائلند و در عین حال در لحظه و زمان حال زندگی می‌کنند.
 
این افراد با درس گرفتن از تجربیات گذشته (و نه زندگی در آنها) زندگی هدفمندتری را دنبال می‌کنند و در عین حال افسار سه احساس مهم زندگی شامل «رضایت از خود»، «حق‌شناسی» و «امید» را در دست می‌گیرند.



منبع: سلیم

آزمون تست هوش هیجانی و نحوه اندازه گیری آن

هوش هیجانی عبارت است از توانایی فهم و استفاده از اطلاعات هیجانی که سهم زیادی در تامین بهداشت روانی دارد و با تست هوش هیجانی قابل سنجش است.
معمولاً زندگی، ما را در برابر مجموعه‌ای بزرگ از انتخاب‌ها قرار می‌دهد مانند اینکه پس‌انداز دوران بازنشستگی را چطور باید سرمایه گذاری کرد؟ با چه کسی باید ازدواج کرد؟ اما آموخته‌های هیجانی که همان زندگی به ما داده است (مانند خاطره‌ای در مورد از بین رفتن سرمایه) علایمی ارسال می‌کنند که با حذف برخی انتخاب‌ها و پرتو افکندن بر سایر آنها در آغاز کار به تصمیم گیری ما جهت می‌دهند. پس وجود هیجان برای عاقلانه فکر کردن مهم است. در رابطه میان احساسات و فکر، جنبه هیجانی، تصمیم‌های لحظه به لحظه ما را هدایت می‌کند. هوش هیجانی عبارت است از توانایی فهم و استفاده از اطلاعات هیجانی. 
 
دکتر دانیل گلمن مدل هوش هیجانی را شامل چهار حوزه و بیست قابلیت می‌داند که عبارتند از:
 
خود آگاهی: از طریق شناخت عمیق عواطف، هیجان‌ها و حالات روانی دیگران، نقات قوت و ضعف و توانایی ارزیابی صحیح از خود به دست می‌آید.
 
خود مدیریتی: توانایی کنترل و اداره کردن عواطف و هیجانات و رفتارهای صادقانه و درست است. افراد با مهارت خود مدیریتی اجازه نمی‌دهند بد خلقی‌ها در طول روز از آنها سربزند و می‌دانند منشا بدخلقی‌ها کجاست و ممکن است چقدر طول بکشد.
 
آگاهی اجتماعی: افراد دارای این مهارت دقیقاً می‌دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تأثیر می‌گذارد و می‌دانند اگر تأثیر رفتارشان منفی باشد آن را تغییر دهند. یک نمونه از مهارت آگاهی اجتماعی، همدلی است. همدلی یعنی توانایی درک و ورود به احساسات دیگران.
 
مدیریت روابط: شامل برقراری ارتباطات، تأثیرگذاری، تشریک مساعی و کار گروهی است. از این مهارت می‌توان در جهت گسترش شور و اشتیاق و حل تعارضات استفاده کرد. مهارت‌های آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط به چگونگی برقراری رابطه با افراد و اجتماع بر می‌گردد و بیشتر به توانایی افراد در حفظ صحیح روابط خود با دیگران می‌پردازد.
 
 
تست هوش هیجانی، آزمون هوش هیجانی، تست روانشناسی، هوش هیجانی، هوش عاطفی
 

آیا با تست هوش هیجانی می‌توان آن را اندازه گرفت؟

هوش هیجانی می‌تواند باعث نتیجه‌های دلخواه و مثبت در روابطمان با دیگران و خودمان شود و پیامدهای مثبتی مثل شادی، خوش‌بینی، موفقیت‌های کاری، تحصیلی و شخصی به دنبال داشته باشد. اگر دارای سطح بالائی از هوش هیجانی باشیم، می‌توانیم انتظار نتیجه‌های عملکرد مطلوب افزایش فروش، موقعیت تحصیلی، ازدواج موفق، روابط دوستانه و صمیمی با دیگران و برخورداری از سلامت جسمی و روانی را داشته باشیم. یکی از مهمترین توانایی‌های هوش هیجانی در کیفیت انسانی، این است که می‌توان آن را آموخت و در طول زندگی بهبود بخشید. از نظر علمی، امکان اندازه‌گیری به کمک تست هوش هیجانی وجود دارد.


تست هوش هیجانی

به سوالات زیر با بله یا خیر پاسخ دهید:
  1. آیا می‌توانید احساس‌های خود را بازشناسی کنید و بگویید در هر موردی به‌طور دقیق، چه احساسی دارید؟
  2. آیا می‌توانید بین احساس‌های گوناگونی که دارید، تمایز قایل شوید؟
  3. آیا می‌دانید چه احساسی دارید و از چه راهی آن را نشان ‌دهید؟
  4. آیا می‌توانید احساس‌ها، افکار و باورهایتان را از طریق روش‌های غیرمخرب ابراز کنید؟
  5. آیا همان‌طور که هستید به خودتان احترام می‌گذارید و خود را می‌پذیرید؟
  6. آیا در بیشتر مواقع، احساس اعتماد به‌ نفس و امنیت دارید؟
  7. آیا نسبت به آنچه که دیگران در مورد شما می‌گویند، احساس خوبی دارید؟
  8. آیا به قابلیت‌ها و توانایی‌های خود آگاه هستید؟
  9. آیا به خودتان می‌گویید که یک زندگی بامعنا، غنی و کامروا دارید؟
  10. آیا نسبت به دستاوردهایتان احساس رضایتمندی می‌کنید؟
  11. آیا نسبت به آنچه فکر می‌کنید و انجام می‌دهید، خودگردان و خودکنترل هستید؟
  12. آیا از وابستگی هیجانی دیگران فارغ هستید؟
 
به‌ ازا هر پاسخ بلی در این تست هوش هیجانی 1 امتیاز به خود بدهید.
 
نتیجه تست هوش هیجانی: امتیاز بین ۱۰ تا ۱۲ نشان‌دهنده درجه بالای هوش هیجانی است.
تست هوش هیجانی به شما می‌گوید که کدام مهارت‌ها، نقاط قوت شما است و کدام نقاط، احتیاج به تقویت دارد. با انجام دادن این آزمون درباره تمایل‌ها و رفتار‌هایتان، چیزهای بیشتری یاد خواهید گرفت. در حالی که بدون انجام دادن آزمون، نمی‌توانستید به آنها پی ببرید.


منبع: ستاره