مهارت جرات ورزی یعنی :
۱ – توانایی ابراز خود و حقوق خود بدون پایمال کردن حقوق دیگران .
۲ – جرات مندی ، ابراز وجود ، قاطعیت و مهارت نه گفتن .
۳ – گفتن نه یعنی اراده ، اقتدار و پافشاری روی حقوق خود و نشان دادن مخالفت بسته به آن چه مورد نظر ما نیست .
۴ – یعنی ، بدون پرخاشگری و با استفاده از راههای غیر مستقیم ابراز هیجانات کرده و تلاش کنیم تا حقوق مان را بدست بیاوریم و به راحتی از حق نگذریم – در عین حال افکار و احساسات خود را صریح بیان کرده و با اعتماد و منطق اگر با نظر جمع مخالف باشد بدون هیچ گونه بی احترامی نظرشان را بشنویم .
مثال عملی : من با تمام احترامی که برای شما قائلم اما بنا به دلایلی با این موضوع مخالفم یا موافقم .
برای همه ما موقعیت هایی پیش می آید که نمی توانیم به درخواست کسی راحت «نه» بگوییم . ممکن است او فرد بزرگتری باشد که برای او بسیار احترام قائل هستیم یا دوستی باشد که ارتباط بسیار نزدیکی با او داریم و نمی خواهیم با «نه» گفتن او را ناراحت کنیم . این موقعیت ها تا حدودی طبیعی است . ولی اگر این موقعیت ها زیاد تکرار شود و ما احساس کنیم در اکثر مواقع نمی توانیم در مقابل خواسته های نابجای «نه» بگوییم ، آن وقت برای ما مشکل ایجاد می شود .
افرادی که نمی توانند «نه» بگویند ، با دیگران همیشه موافقت می کنند ، خواسته های خود را مطرح نمی کنند ولی خواسته های دیگران را به راحتی می پذیرند . ممکن است خودشان هم از این موضوع ناراحت باشند و فشارهای زیادی را تحمل کنند .
آنها ممکن است نیاموخته باشند که حق دارند در بعضی موقعیت ها طبق خواسته ی خود عمل کنند و مجبور نیستند ، همیشه با دیگران موافق باشند آنها نمی توانند آن طوری که خودشان می خواهند و صلاح می بینند زندگی کنند چون همیشه مجبورند بخاطر رضایت دیگران زندگی کنند و آنها را راضی نگه دارند . این افراد ممکن است در موقعیت های پر خطر برای خود دردسر درست کنند . مثل کسانی که تمایلی به سیگار کشیدن یا استفاده از مواد مخدر ندارند ولی اگر در موقعیتی قرار بگیرند که دوستانشان به آنها پیشنهاد کنند ، آنها «نه» نمی گویند و طبق خواسته ی دیگران عمل می کنند .
اگر ما درباره ی خواسته های دیگران خوب فکر کنیم و سپس قاطعانه «بلی» یا «نه» بگوییم به آنها نشان داده ایم که به درخواست آنها اهمیت می دهیم ولی در زندگی ما ارزش هایی حاکم است که ما طبق آنها رفتار می کنیم و نمی توانیم هر درخواستی را بپذیریم .
اگر این چنین رفتار کنیم بتدریج دیگران هم یاد می گیرند که درخواست های خلاف ارزش های ما نداشته باشند . به اصطلاح حد وحدود ارتباط ما با دیگران مشخص می شود و در ارتباط با اطرافیان خود کمتر دچار مشکل می شویم .
وقتی کسی از ما درخواستی دارد :
اولین گام در مهارت مهارت نه گفتن و جرات ورزی این است که بدانیم نظر واقعی ما درباره ی درخواست او چیست و چه دلیل و برهانی برای رد یا پذیرش آن داریم .
دومین گام در مهارت نه گفتن و مهارت جرات ورزی این است که نظر خود را محترمانه به او اعلام کنیم .
سومین گام در مهارت نه گفتن و مهارت جرات ورزی این است که اگر لازم است دلیل و برهان خود را نیز برای او توضیح دهیم .
به طورکلی وجود قاطعیت به افرادکمک می کندتا:
• جلوی پایمال شدن حقوق خودرابگیرند.
• تقاضای نامعقول دیگران رارد کنند.
• بتوانندازدیگران درخواستهای معقول داشته باشند.
• بامخالفتهای نامعقول دیگران برخورددرست وموثری داشته باشند.
• حقوق دیگران رابه رسمیت بشناسند.
• رفتاردیگران رادربرابر خودشان تغییر دهند.
• از تعارضات پرخاشگرانه غیر ضروری خودداری نمایند.
• درهرموردی موضع خودرا با اعتمادبه نفس وآزادانه مطرح سازند
روانشناسان سبکهای ارتباطی انسانهارا در یک تقسیم بندی کلی به سه دسته تقسیم کرده اند.
• سبک ارتباطی منفعلانه
• سبک ارتباطی قاطعانه
• سبک ارتباطی پرخاشگرانه
• حق قاطع بودن یانبودن.
• حق انتخاب
• حق ایجادتغییر
• حق مالکیت برجسم ودارایی
• حق آزادی بیان
• حق داشتن نگرش مثبت بر خویشتن.
• حق تقاضا
• حق ابرازاحتیاجات وآمال
• حق تخیل وخیالپردازی
• حق برخورداری از امکانات
• حق استقلال وانزوا
• حق برخورداری از اطلاعات
• حق مخالفت
• حق برخورداری ازاحترام
درباره سوالات زیربه دقت فکر کنید:
• دستاوردهای رفتار انفعالی برای شماچیست ؟
• اگربه جای رفتارانفعالی پرجراتی راپیشه کنید ازچه چیزهایی باید چشم بپوشید؟
• رفتار پرخاشگرانه برای شما چه سودی دارد؟
• اگربه جای پرخاشگری مهارت جرات ورزی بیاموزید برای شماچه سودی دارد؟
• پرجراتی چه منافعی برای شمادارد؟
توجه داشته باشید که مهارت جرات ورزی و پرخاشگری از یکدیگر متمایزند. پرخاشگر بودن به معنی دفاع از حقوق خود به شیوه ای خصمانه است که فرد سعی می کند نیازها و خواسته های خود را از طریق غالب شدن، توهین و تحقیر دیگران برآورده کند که در این میان برای حقوق و خواسته دیگران اهمّیتی قائل نیست.
برای درک بیشتر تفاوت جرأت ورزی (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگری) با هر یک از رفتار انفعالی و پرخاشگرانه به مثالهای زیر دقّت نمایید.
۱. فردی در صف خرید می خواهد خودش را جلوی شما جا بزند و می گوید: اجازه می دهید زودتر از شما خرید کنم؟ من عجله دارم.
پاسخ انفعالی: خیلی خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهای، می خواهی چه کار کنی، برو آخر صف بایست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، نمی توانم، من هم عجله دارم.
۲.یکی از همکلاسیها جزوه درسی شما را برای شب امتحان طلب میکند.
پاسخ انفعالی: من خودم نیاز دارم، ولی باشد.
پاسخ پرخاشگرانه: خیلی پررو هستی که شب امتحان چنین تقاضایی می کنی، فراموشش کن.
پاسخ همراه با جرأت ورزی: خوشحال میشدم به شما کمک کنم، از قبل برای مطالعه شب امتحانی برنامه ریزی کرده ام. ای کاش زودتر میگفتید.
رفتار جرأتمندانه طبقه بندی های فراوانی شده است، برخی ابراز وجود در رفتار جرأتمندانه را دارای چهار مؤلفه می دانند و برخی نیز به طور کلّی رفتار های جرأتمندانه را به سه گروه کلّی تقسیم می نمایند:
۱. بیان جرأتمندانه احساسات مثبت و منفی؛
۲. رد جرأتمندانه خواسته های نابجای دیگران و مقاومت در برابر آنها؛
۳. در خواست های جرأتمندانه از دیگران.
در مهارت جرات ورزی هدف، تغییر در خود فرد است نه تغییر در دیگران تا بتواند نیازها، احساسات و افکار خود را ابراز کرده و از آسیب های احتمالی در امان بماند. بدین معنا که گاه ممکن است فرد علیرغم استفاده از رفتارهای جرأتمندانه به خواسته خود نرسد، ولی از این که جواب منفی داده شود، ناامید نشه و درخواست جرأتمندانه خود را از شخص دیگری می نماید تا به حل مشکل دست یابد.
۱- از مهمترین مزایای جرأتمندی، احساس مثبتی است که فرد درباره خود دارد. افراد جرأتمند در مقایسه با افراد سازشکار و پرخاشگر درباره خود احساس بهتری دارند. آنها احساس عزّت نفس دارند و خود را شریف و عزیز میبینند.
۲- مردم افراد جرأتمند را صریح و صادق میدانند و معتقدند چنین افرادی اهل چاپلوسی، تملّق و نفاق نیستند. این افراد آنچه را می توانند انجام دهند مطرح میکنند. بنابراین مردم به چنین افراد بیشتر اعتماد میکنند؛ گرچه به ظاهر آن را نشان ندهند.
۳- زندگی افراد جرأتمند، معنادار است. اینان به دیگران اجازه می دهند تا مستقل بیندیشند و عمل کنند و خود نیز افزون بر در دسترس قرار دادن خواسته هایشان، از زورگویی، تحکّم، زبونی و ذلّت فاصله میگیرند.
جرأتمند نبودن می تواند مشکلات زیر را به وجود اورد:
۱- افسردگی، عصبانیت از خود، احساس درماندگی، ناامیدی و نداشتن کنترل در زندگی؛
۲- رنجیدگی و عصبانیت از دیگران ؛
۳- ناکامی در بسیاری از موقعیتهایی که فرد نمیتواند به خواسته خود برسد؛
۴- انفجار خشم( وقتی خشم به شیوه مناسبی ابراز نشود، روی هم انباشته شده، در مواردی به شکل نامناسب و پرخاشگرانه ابراز می شود)؛
۵- اضطراب و در پی آن، اجتناب از افراد و موقعیت هایی که سبب ناراحتی و از میان رفتن فرصت های زیادی می شود؛
۶- ضعف در روابط بین فردی و ناتوانی در بیان احساسات مثبت و منفی که باعث میشود فرد مقابل از احساسات و خواستههای فرد اطلاعی نداشته باشد و نتواند اقدامی در جهت حصول آنها انجام دهد؛
۷- مشکلات جسمانی مانند سردرد، زخم معده، فشار خون بالا و تجربه استرس که عوارض جسمانی زیادی به همراه دارد؛
۸- رفتار منفعل که باعث میشود فرد نتواند در برابر دیگران قاطعانه عمل کند؛
۹- تقویت رفتار دیگران که باعث میشود توقّع آنان بیشتر شود و برای به دست آوردن خواستههای خود، اصرار بیشتری داشته باشند.
عوامل زیر فرد را از رفتار جرأتمندانه دور می کنند:
۱- فرد فکر می کند، دیگران او را به سبب کارهایی که برای آنها میکند، دوست دارند؛ بنابراین اگر مستقل عمل کند دیگران او را دوست نخواهند داشت.
۲- فرد در زمینه رضایت، احساسات و راحتی دیگران احساس مسئولیت می کند؛ لذا از اینکه به دیگران « نه » بگوید و آنها را از خود ناراحت سازد، احساس گناه میکند.
۳- فرد رفتار جرأتمندانه را با ازخودگذشتگی، ایثار و فداکاری در تناقض میبیند؛ لذا اعتقاد دارد که اگر از پذیرش درخواست دیگران سر باز زند، آدم بد و خودخواهی تلقّی خواهد شد.
۴- احساس مهم و باارزش بودن در مواقعی که درخواستی از او میشود و اعتقاد به اینکه اگر یکبار درخواست دیگران را نپذیرد آنها دیگر او را به شمار نخواهند آورد.
۵- چنین افرادی یاد گرفتهاند که باید همیشه دیگران را از خود راضی و خوشحال نگهدارند و خوب نیست که خواستههای خود را بر خواستههای دیگران ترجیح دهند؛ بنابراین اگر کسی چیزی گفت یا کاری کرد که باعث ناراحتی فرد شد، نباید چیزی بگوید و اگر این کار ادامه پیدا کرد بهتر است فقط بکوشد از او فاصله بگیرد. چنین افرادی وقتی کاری را انجام میدهند که به آن تمایلی ندارند، احساس بدی درباره خود یافته، از فرد مقابل رنجیده میشوند و بی میلی خود را به طور ناخواسته و به شکل غیر کلامی( سکوت، اخم کردن، دیر حاضر شدن و انجام کارها به شکل سرسری و بدون دقّت لازم) نشان میدهند.
برای عینی تر کردن کاربرد این راهکارها، فرض کنید یکی از دوستانتان، شما را امشب به جشن تولّد دعوت کرده درحالی که شما اصلاً دیگر میهمانان و مکانی را که باید بدانجا بروید، نمیشناسید. در این صورت شایسته است از روش های جرأتمندانه ای که در ادامه بدان اشاره خواهد شد، استفاده نمایید.
۱- « نه » گفتن
روش های متعدّدی برای ابراز جرأتمندانه « نه » (مهارت نه گفتن) وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
الف) صرفاً گفتن« نه » نظیر: « نه » یا « نه متشکرم ».
ب) گفتن« نه » همراه با توضیح نظیر : « نه متشکرم، من شبها از خانه بیرون نمیروم».
۲- تغییر دادن موضوع : در این روش سعی بر آن است که موضوع صحبت عوض گردد.
فردا امتحان داریم؟
راستی فیلم دیشب را دیدی؟
۳- دلیل آوردن
روحیه ام با اینجور میهمانیها سازگاری ندارد و ضعیف میشود.
رفتن به جایی را که نمیشناسم، اصلاً درست نمیدانم.
۴- ایجاد احساس شخصیت مهمتر در طرف مقابل
از شما انتظار نداشتم چنین پیشنهادی به من بدهی!
من روی شما یکجور دیگر فکر میکردم!
۵- ارائه پیشنهادی بهتر
حاضرم با شما به تئاتر، سینما و یا منزل شما بیایم ولی به میهمانی در جایی که سایر میهمانها را نمی شناسم نمی آیم.
۶- نشان دادن شأن بالای خانوادگی خود
در خانواده ما رسم نیست که در اینجور میهمانیها شرکت کنیم.
اگر این موضوع را در خانواده خود مطرح کنم، خیلی متعجّب میشوند.
۷- بیان موضوع در قالب شوخی
من هنوز بچّه ام، هنوز به اندازه کافی برای میهمانی شبانه بزرگ نشدهام.
۸- پافشاری و اصرار در ردّ درخواست
دیگر حرفش را نزن، من اهلش نیستم و به هیچ وجه نخواهم آمد.
۹- دور شدن از موقعیت: در مواقعی که فرد بیش از حد اصرار میورزد.
۱۰- ابراز همدلی
شاید دلت میخواست که من در جشن تولّدت باشم، این موضوع را میفهمم ولی متأسفانه من اهل شرکت در اینجور مراسم نیستم.
۱۱- معذرت خواهی
با عرض پوزش، امیدوارم مرا ببخشید که به هیچ وجه نمیتوانم در میهمانی شما شرکت نمایم.
۱۲- تشکر و قدردانی
لطف کردید که مرا به میهمانی خود دعوت نمودید، ولی من دوست ندارم و نمیآیم.
شایسته است در ابراز مهارت جرأت ورزی سعی نمایید، فرهنگ گفتاری خود را به اشکالی که در زیر بدان اشاره خواهد شد، تغییر دهید.
۱- مطمئن شوید که طرف مقابل از شما چه میخواهد. اگر مطمئن نیستید، بگویید: « باید درباره آن فکر کنم». از این راه، فرصتی را برای پاسخ دادن مشخص کنید.
۲- اگر مطمئن نیستید از شما چه چیزی را خواستهاند، توضیح بیشتری بخواهید.
۳- تا جایی که می توانید، پاسخ های کوتاه دهید و از آوردن دلایل زیاد و دادن توضیحات طولانی خودداری کنید.
۴- از عبارتهایی با واژه« من» استفاده نمایید و به جای سرزنش و یا محکوم کردن طرف مقابل، موضوع را طرح نمایید
۵- به جای عبارتهایی نظیر« فکر نمیکنم بتوانم…»، از واژه « نه» استفاده نمایید.
۶- حرکتهای غیر کلامی خود را با پیامی که میدهید، همخوان سازید.
۷- در مواردی که ناچارید، امتناع خود را چندبار تکرار نمایید؛ نباید برای هر بار دلیل جدیدی بیاورید، بلکه کافی است همان گفته پیشین را تکرار نمایید.
۸- اگر با وجود تکرار پاسخ، باز هم طرف مقابل اصرار میورزد، باید سکوت کرد و یا اینکه موضوع بحث را عوض کرد.
۱ – اولین مسئله تربیت صحیح خانواده و آموزش و پرورش است . پس باید عوض شود و برای این باید بگوئیم کسی که از خودش ابراز وجود می کند ، خود پنداری قوی دارد ، باید به او پاداش بدهید .
پاداش = خود پنداری قوی + ابراز وجود
۲ – بالابردن آگاهی آگاه شدن به حقوق خود و دیگران ، آگاهی از مراحل رشد کودک و نوجوان و جوان و بر مبنای این آگاهی و ویژگی های دوران کودکی ، نوجوانی و جوانی که رفتار خاص خود را دارد بر خورد کنیم .
۳ – تقویت مثبت انرژی مثبت فضای آرامش و آسایش وصلح و صفا ، رعایت کرامت انسانی و اخلاقی و تربیتی همراه با ارائه و اجازه ابراز وجود ، انتقاد کردن ، استدلال نمودن و در پایان پاداش دادن به کودک ، نوجوان و جوان .
بگوییم : شاد و پر انرژی باشید – خدا قوت . نگوییم : خسته نباشید .
بگوییم : خوب عالی هستم . نگوییم : بد نیستم .
بگوییم : مسأله را خودم حل می کنم . نگوییم : مسأله به تو ربطی نداره .
بگوییم : حتماً موفق می شوم .
نگوییم : موفقیت در این مورد سخت است.
بگوییم : من سالم و بانشاط هستم .
نگوییم : من مریض وغمگین نیستم .
بگوییم : خدا سلامتی بده .
نگوییم : خدا بد نده .
بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
نگوییم : دروغ نگو .
بگوییم : سرم شلوغ است .
نگوییم : مشکل دارم .
بگوییم : ان شاا…وقت دیگر .
نگوییم : اصلاً حوصله ندارم .
بگوییم : هدیه برای شما .
نگوییم : قابل ندارد .
بگوییم : طول می کشد تا یاد بگیری .
نگوییم : هیچ وقت یاد نمی گیری .
بگوییم : لطفاً آرام باش .
نگوییم : داد نزن .
بگوییم : شما را در شا دی ها ببینیم .
نگوییم : غم آخرتان باشد .
بگوییم : در فرصت مناسب در خدمت شما خواهم بود
نگوییم : گرفتارم .
بگوییم : مواظب باش .
نگوییم : منتظرتم ، تو را می بینم .
بگوییم : من به اهدافم خواهم رسید .
نگوییم : من نمی توانم به اهدافم برسم .
بگوییم : ان شاا… وقت دیگر.
نگوییم : اصلاً حوصله ندارم .
بگوییم : من ترجیح می دهم .
نگوییم : من باید اینکار را بکنم .
بگوییم : صد در صد خواهد شد .
نگوییم : ای کاش می شد .
بگوییم : دوست ندارم .
نگوییم : متنفرم .
بگوییم : این کار را بعدها انجام می دهد .
نگوییم : دچار یأس شدم ، امیدی ندارم .
بگوییم : آسان نیست . نگوییم : دشوار است .
منبع : روان راهنما
مفهوم خود شکوفایی در نظریههای انسان گرایی و بخصوص نظریه شخصیت مزلو یک مفهوم بنیادی است و می توان گفت نظریه مزلو از مطالعه بر روی افراد خودشکوفا حاصل شده است.
افراد خود شکوفا، به وسیله مجموعه جدیدی از نیازها، که مزلو آن را نیازهای بودن، انگیزش بودن یا انگیزش والا می نامد، برانگیخته می شوند. این انگیزه های بودن، ارزش هایی همچون حقیقت، صداقت و راست گویی، زیبایی و خوبی و نیکیهستند که به زندگی افراد خودشکوفا معنا می بخشند.
تصویری که مزلو از افراد خودشکوفا ترسیم می نماید، تصویر مثبتی است، افراد خودشکوفا به هیچ وجه به واسطه کمبود و محرومیت برانگیخته نمی شوند بلکه برای رشد و ترقّی و رسیدن به آنچه لایق و زیبنده آن هاست، برانگیخته می شوند. افراد خودشکوفا پیوسته مردم را تحریک می کنند که توانایی هایشان را آزمایش کرده و افق دیدشان را وسعت ببخشند.
مزلو به رفتارهایی اشاره میکند که میتواند در رسیدن افراد به خودشکوفایی کمک کننده باشد. از نظر او خودشکوفایی با منفعل بودن بدست نمیآید، بلکه مستلزم نظم ، سخت کوشی و جسارت است. برخی از این رفتارها عبارتند از :
منبع : سایک نیوز
هوش هیجانی یکی از هوشهای درونی انسان است که به مغز تکاملی مربوط میشود. اولین مرحله هوش هیجانی «خود آگاهی» نام دارد. یکی از بخشهای خودآگاهی مربوط به آگاهی از هیجانات درون است. در این مقاله به بیان چند مزیت کسب این مهارت میپردازیم:
آگاهی از هیجانات درون چیست؟
تا به حال دیدهاید افرادی را که نمیدانند چه درونشان میگذرد، چه احساساتی دارند، چه هیجاناتی دارند و فقط میگویند که «حالم بد است»، «حالم یه جوری است!»، «حالم خوب است»، «نمی دانم حالم خوب است یا بد است» .
هوش هیجانی یکی از هوشهای درونی انسان است که به مغز تکاملی مربوط میشود. اولین مرحله هوش هیجانی «خود آگاهی» نام دارد. یکی از بخشهای خودآگاهی مربوط به آگاهی از هیجانات درون است. در این مقاله به بیان چند مزیت کسب این مهارت میپردازیم:
آگاهی از هیجانات درون چیست؟
تا به حال دیدهاید افرادی را که نمیدانند چه درونشان میگذرد، چه احساساتی دارند، چه هیجاناتی دارند و فقط میگویند که «حالم بد است»، «حالم یه جوری است!»، «حالم خوب است»، «نمی دانم حالم خوب است یا بد است» و...؟ یا آیا تا به حال برای خود شما پیش آمده است که این گونه باشید؟ درون ما موجودی زنده است که هر لحظه این پیام را به ما میدهد که: «لطفا به من گوش کن، مرا نادیده نگیر و به من توجه کن.» اما ما انسانها متاسفانه خودمان را نادیده میگیریم، به خود توجه نمیکنیم و با سماجت از خود نمیپرسیم که: «حالت چطور است؟» و در مقابل همیشه توقع داریم که دیگران ما را ببینند. با کسب مهارت آگاهی از هیجانات درون افراد میتوانند هیجانات، احساسات و ندای درونی خود را تشخیص دهند، برای آنها نامگذاری کنند، تاثیرات آنها را بر بدن خود تشخیص دهند و از احساسات و هیجانات خود بهعنوان منبع ارزشمندی جهت شناخت خود، دیگران و محیط استفاده کنند. این مهارت به افراد این توانایی را میدهد که بتوانند احساسات و هیجانات خود را به مناسبترین روش ابراز کنند.
افرادی که این مهارت را دارند چه ویژگیهایی دارند؟
تشخیص دلایل احساسات و هیجانات
حتما تا به حال برای شما هم پیش آمده است که احساسات و هیجاناتی درون خود داشته باشید، اما دلیل آنها را ندانید و اگر کسی از شما بپرسد که «چرا این احساس را داری؟»، به او بگویید که « نمیدانم!» با کسب مهارت آگاهی از هیجانات درون، افراد میتوانند در لحظه تشخیص دهند که چه احساس و هیجانی درون آنها در جریان است و دلیل آن چیست. در واقع، آنها میتوانند هیجانات را به منبع اصلی خود ربط دهند. شناخت منبع درد روانی، قدم موثری در کاهش درد آن است.
تشخیص تاثیر هیجانات بر عملکرد
یکی دیگر از تواناییهایی که با تقویت هوش هیجانی در فرد تقویت مییابد تشخیص تاثیر هیجانات بر عملکرد است. بهعنوان مثال، افراد وقتی خسته میشوند سطح استرسشان بالا میرود، بازدهی مثبت کارشان پایین میآید، بیشتر به حاشیهها میپردازند، زودتر از کوره در میروند، زود رنج میشوند و تاب و تحمل کمتری پیدا میکنند؛ این افراد اگر نتوانند در هنگام شروع این حالت احساس خود و تاثیر آن بر عملکردشان را تشخیص دهند، این حالت در آنها تشدید شده و زمانی متوجه میشوند که کمی دیر شده است. بنابراین، بسیار مهم است که ما بتوانیم هنگام شروع هیجانات و احساسات درون خود، آنها و تاثیرشان بر عملکرد خود را تشخیص داده و به موقع برای رفع آنها اقدام نماییم.
توانایی بیان و ابراز صحیح احساسات
اغلب افراد در بیان احساسات خود مشکل دارند و همچنین، نمیتوانند احساسات خود را به شکل مناسبی ابراز کنند. آنها یا احساسات خود را پنهان میکنند یا واکنش هیجانی بر اساس احساسات خود نشان میدهند. مهارت خودآگاهی این توانایی را به افراد میدهد که بتوانند در لحظه، احساسات اصلی و دقیق خود را بیان کرده و به مناسبترین شکل ممکن آن را ابراز و با آن برخورد کنند.
افرادی که از هیجانات درون خود آگاهی ندارند چه ویژگیهایی دارند؟
اهمیت داشتن مهارت آگاهی از هیجانات خود به قدری است که اگر افراد نتوانند هیجانات خود را دقیق و در لحظه تشخیص دهند قادر به مدیریت آنها نیز نخواهند بود. افرادی که این مهارت را ندارند:
علائم بدن خود را نادیده میگیرند
افرادی که از هیجانات، احساسات و صدای درونی خود آگاهی ندارند غالبا از بدن خود پیامهایی دریافت میکنند، مانند: سر درد، کمر درد، گردن درد، درد در ناحیه شانهها، تپش قلب، تعریق کف دست، حملات هیجانی و...، اما به این پیامها توجهی نمیکنند یا نمیتوانند این علائم بدنی را به دلایل احتمالی آن ربط دهند.
2- نمی توانند از پیامهای بدن خود اطلاعات کسب کنند
بدن ما منبع پر اهمیت و ارزشمندی برای کسب اطلاعات درباره خود است. افرادی که از هیجانات و احساسات خود آگاهی ندارند غالبا در دریافت اطلاعات از علائم و پیامهای فیزیکی خود ناموفق هستند، بنابراین، این افراد آگاهی زیادی از درون خود ندارند.
رفتارهای هیجانی و آزار دهنده از خود بروز میدهند
عدم آگاهی از هیجانات خود، عدمتوانایی ربط دادن هیجانات به منبع آنها، عدمتوانایی شناخت تاثیر هیجانات بر عملکرد موجب میشود که افراد به راحتی رنجیده شوند، به راحتی خسته شوند و به راحتی خشمگین شوند و بنابراین حالات و روحیات رفتارهای هیجانی و ناراحتکنندهای را از خود بروز دهند.
4- کارهایی که انجام میدهند با اهداف و ارزشهایشان مغایرت دارد
این افراد متوجه نمیشوند که چگونه کاری که انجام میدهند یا کاری که از آنها خواسته شده که انجام دهند با اهداف و ارزشهایشان مغایرت دارد. بنابراین، غالبا کارهایی را انجام میدهند که در نهایت عزت نفس و احساس ارزشمندی را از آنها گرفته و آنها را از اهدافشان دور میکند.
معمولا استرس دارند
افرادی که بخش اول خودآگاهی در هوش هیجانی، یعنی آگاهی از هیجانات و عواطف درون را ندارند غالبا دچار استرس بوده و در زندگی کاری، شخصی و سلامتی خود دچار عدمتعادل هستند. این افراد معمولا یا در آینده زندگی میکنند یا در گذشته و بسیار دچار سرکوب احساسات میشوند و به همین دلیل غالبا استرس دارند.
منبع : دنیای اقتصاد
ارسطو می گوید همه می توانند عصبانی شوند اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب آسان نیست!
این موضوع که آگاهانه عصبانی شویم و توانایی مدیریت هیجانات و احساسات خود را داشته باشیم کار آسانی نیست و افرادی که توانایی تسلط بر این فرایند را دارا می باشند از هوش هیجانی برخورداراند. اما هوش هیجانی فقط به کنترل خشم ختم نمی شود بسیاری از ویژگی های رفتاری ما نظیر شادمانی، خوش بینی، حل مساله، انعطاف پذیری و... تحت تاثیر EQ ما قرار دارد. هوش هیجانی را «توانایی زیر نظر گرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آن ها در تفکر و اعمال خود» تعریف می کنند. توسعه هوش هیجانی می تواند تفاوتشکست و یا موفقیت در زندگی شخصی و شغلی هر فرد را مشخص کند. به عبارتی هوش هیجان (EQ)، نوع دیگر باهوش بودن است و شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی است. توسعه هوش هیجانی بسیار دشوار به نظر می رسد، زیرا به توسعه روانشناختی و نئورولوژیکی که در طول عمر افراد شکل می گیرد، وابسته است. توسعه هوش هیجانی نیازمند تلاش زیادی برای تغییر عادت های شکل گرفته مربوط به تعامل انسانی است که به طور واضح شایستگی های پایه ای مانند خودآگاهی و کنترل احساسات را در بر می گیرد. افراد بایستی بر روی تغییر رفتار و توسعه هوش هیجانی خود سرمایه گذاری نموده و وقت زیادی اختصاص دهند، و حتی ممکن است این تغییر اتفاق نیافتد. در عمل آن چه معنا پیدا می کند این است که شما نمی توانید شاهد تغییر هوش هیجانی افراد دیگر باشید، مگر اینکه خودشان بخواهند.
یکی از ابزار های معتبری که به کمک آن می توانید میزان هوش هیجانی خود را بسنجید آزمون هوش هیجانی بار-ان می باشد. هوش هیجانی بار-ان دارای 5مقیاس یا جنبه و 15 خرده مقیاس به شرح زیر می باشد:
خرده مقیاس |
توضیحات |
خودآگاهی هیجانی |
توانایی آگاه بودن و فهم احساس خود |
عزت نفس |
توانایی آگاه بودن از ادراک خود، پذیرش خود و احترام به خود |
خودشکوفایی |
توانایی درک ظرفیت های بالقوه و انجام چیزی که می توان انجام داد، تلاش برای انجام دادن و لذت بردن |
خود ابرازی |
توانایی ابراز احساسات، باورها و افکار صریح و دفاع از مهارت های سازنده و بر حق خود |
استقلال |
توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات اجتماعی |
خرده مقیاس |
توضیحات |
توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن |
|
مسئولیت پذیری اجتماعی |
توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری، موثر و سازنده در گروه |
روابط بین فردی |
توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی، صمیمیت، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود. |
خرده مقیاس |
توضیحات |
تحمل فشار روانی |
توانایی مقاومت کردن در برابر رویدادها، موقعیت های فشار آور و هیجانات قوی، و نیز رویارویی فعال و مثبت با فشار |
کنترل تکانش |
توانایی مقاومت در برابر یک تکانش، سایق یا فعالیت های آزمایشی و یا کاهش آن ها، همچنین توانایی کنترل هیجانات خود |
خرده مقیاس |
توضیحات |
خوش بینی |
توانایی زیرکانه نگاه کردن به زندگی و تقویت نگرش های مثبت، حتی در صورت بروز احساسات منفی و اتفاقات ناخوشایند |
شادمانی |
توانایی احساس خوشبختی کردن در زندگی، لذت بردن از خود و دیگران، داشتن احساسات مثبت، صریح، مفرح و شوخ |
| توصیحات |
واقع گرایی | توانایی سنجش و هماهنگی، بین چیزی که به طور هیجانی تجربه شده و چیزی که بطور واقعی وجود دارد |
انعطاف پذیری | توانایی سازگار بودن افکار و رفتار با تغییرات محیط و موقعیت ها |
حل مساله | توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، به همان خوبی خلق کردن و تحقق بخشیدن راه حل های موثر و بالقوه. |