در پاسخ به این سوال که ارتباط موثر چیست ؟ میتوان جوابهای بسیار زیاد و متنوعی داد، اما در این نوشته ما به دنبال یک جواب ساده و کاربردی هستیم که برای همه عملی و قابل فهم باشد.
به این منظور از ورود به مباحثی چون شخصیتشناسی و تحلیل رفتار متقابل اجتناب کرده و تا حد ممکن سعیمان بر این است تا یک جواب ساده و مشخص ارائه دهیم.
ورود به موضوعات تخصصی برای پاسخ به این سوال علاوه بر طولانی شدن بحث باعث خواهد شد تا برای درک آن نیاز به دانستن پیش نیازهای آکادمیکی پیدا کنیم که ندانستنشان درک موضوع را مشکل می کند.
ضمن اینکه تخصصی و پیچیده کردن چنین مسئلهی مهمی که همه به صورت روزمره با آن سر و کار دارند از میزان کاربردی بودنش خواهد کاست.
بنابراین سعی میکنیم پاسخی کاملا واضح و ساده به این سوال دهیم که برای همه مفید باشد.
البته مطالبی که در ادامه میخوانید علی رغم ساده و همه فهم بودن به هیچ وجه پیش پا افتاده و غیر علمی نیست.
تنها چیزی که وجود دارد اینکه سعی کردهایم تا در پاسخ به سوال “ارتباط موثر چیست ؟” اصولی کاملا ساده را مطرح کنیم. اصولی که تقریبا همه میدانند ولی به آن عمل نمیکنند و شاید یادآوریشان بتواند مفید واقع شود.
شاید بتوان گفت ارتباط موثر تا حد زیادی شامل رعایت موارد زیر بوده و با رعایت آنها نیاز به چیز دیگری نخواهیم داشت:
.
این مورد هم شامل احساسات بد میشود و هم احساسات خوب. در مورد بیان احساس خوب چندان نیازی به توضیح نیست، چراکه این مسئله باعث خوشحالی طرف مقابل شده و صمیمیت و دوستیمان را افزایش میدهد.
اما در مورد بیان احساس بد، منظور این است که به جای قهر کردن، خشم و عصبانیت و غیره آن را صادقانه و منطقی به طرف مقابلمان بیان کرده و دلیلش را نیز بگوییم.
مثلا من در دوران دبیرستان یک همکلاسی داشتم که از اینکه او را با لقبی که برای خیلیها خوشایند است (حاجی) صدا کنیم ناراحت میشد. او به جای بیان درست و منطقیِ ناراحتیاش و دلیل آن، که قطعا باعث میشد تا دیگر او را با آن لقب صدا نکنیم، عصبانی شده و جواب فرد مقابلش را نمیداد.
این رفتار او و عدم بیان صحیح احساس بدش و عاملی که باعث ایجاد آن میشد موجب شد تا زمان زیادی طول بکشد تا همه به این مسئله پی برده و از دادن آن لقب به او خودداری کنند.
البته در مورد احساس بد این را هم باید اضافه کنم که راهحل بهتر این است که بتوانیم کنترلش کنیم. یعنی به جایی برسیم که اجازه ندهیم احساسمان به راحتی منفی و بد شود، اما اگر نتوانستیم چنین کاری کنیم بیان آن بسیار بهتر از فرو خوردنش است.
.
این توصیه شاید کلیشهایترین مورد باشد و در مقاله رفتار صادقانه به تفصیل به بررسی آن پرداختهایم.
.
اگر میخواهید به سرعت هر چه تمامتر اعتبارتان از دست برود قول بیجا بدهید. قطعا برای این کار هیچ راهحلی از این سریعتر وجود ندارد. البته قول بیجا دادن هم از جنس صادق نبودن، یعنی عدم رعایت مورد قبلی است.
مهمترین دلیل دادن قول بیجا، هیجانی شدن و عدم توجه به برنامههای چند روز آیندهیمان به هنگام قول دادن است.
به عنوان مثال ممکن است با دوستمان درگیر انجام کاری باشیم که تلاش بسیار زیادی برایش کرده و فوقالعاده دوست داریم هر چه زودتر نتیجهاش را ببینیم. به همین منظور امروز تا دیروقت مشغول کار بوده ولی به دلیل حجم زیاد نتوانستهایم آن را تمام کرده و بخش کوچکی از کار باقی میماند.
از آنجایی که بسیار هیجان زدهایم و دوست داریم در سریعترین زمان ممکن آن را به اتمام برسانیم، با دوستمان قرار میگذاریم که فردا صبح زود ادامهی کار را انجام دهیم. فردا صبح دوستمان زنگ میزند و میگوید که از هفته قبل برای امروز وقت دندانپزشکی گرفته و نمیتواند بیاید و دیشب یادش نبوده که چنین برنامهای دارد.
مسلم است که اگر او دیشب به جای اینکه هیجانی عمل کند کمی به برنامههایی که داشت فکر میکرد، میتوانست به یاد بیاورد که چنین برنامهای دارد. حداقلش این بود که به یاد نمیآورد و شک میکرد که یک قول قطعی بدهد و میگفت که “اگر تونستم میام”.
بنابراین برای دوری از این مسئله همیشه قبل از قول دادن کمی فکر کنیم و با مرور برنامههای خود یا قول ندهیم و یا یک قول قطعی و صد در صد بدهیم.
.
یعنی در ارتباط با دیگران فقط گیرنده نباشیم و بدانیم که روابط صحیح و درست روابطی است که تمام افراد مرتبط با آن عملکردی مسئولیتپذیرانه داشته باشند.
در روانشناسی، مفهومی وجود دارد تحت عنوان “اثر کم کاری اجتماعی”. این مفهوم نتیجهی تحقیقی است که بر روی اسبها صورت گرفته. طبق این اثر وقتی دو اسب یک کالسکه را میکشند قدرتشان به اندازه مجموع قدرت دو اسب نیست.
این نتیجه به قدری شگفت انگیز بود که آن را در مورد انسانها نیز آزمایش کردند. این آزمایش توسط مسابقهی طناب کشی صورت گرفت و نتیجه این بود که زمانی که دو نفر در هر طرفِ طناب با هم رقابت میکنند هر یک تقریبا ۹۳ درصد از قدرتشان را استفاده میکنند.
این مقدار برای گروههای سه نفره ۸۵ درصد و برای گروه هشت نفره تنها ۴۹ درصد است. یعنی در یک گروه هشت نفره هر فرد به طور میانگین از ۴۹ درصد توان خود برای کشیدن طناب استفاده میکند.
دلیل این مسئله به این صورت بیان میشود:
زمانی که افراد در قالب یک گروه کار میکنند مسئولیت صد در صد را نپذیرفته و تمام انرژی و توانشان را به کار نمیگیرند. با بیشتر شدن تعداد اعضای گروه احساس مسئولیت پذیری کمتر شده و افراد از آنجایی که احساس میکنند در قالب یک گروه کسی متوجه کم کاریشان نخواهد شد از تمام توانشان استفاده نمیکنند.
این موضوع را رولف دوبلی به خوبی در کتاب پروفروش خود “هنر شفاف اندیشیدن” مطرح کرده است.
قصدمان از بیان این موضوع این بود که بگوییم اگر بخواهیم در روابطمان تحت تاثیر اثر کم کاری اجتماعی قرار گرفته و نقشمان را به درستی انجام ندهیم قطعا ارتباطمان با سایرین دچار مشکل خواهد شد.
.
این مورد اصلیترین توصیهی دیل کارنگی در کتاب بینظیر و فوقالعادهاش “آیین دوستیابی” است که در آن کتاب به این صورت بیان شده که به گونهای رفتار کنیم که طرف مقابلمان احساس مهم بودن کند.
یکی از روشهای موثر برای اینکه به طرف مقابلمان نشان دهیم که برایش ارزش قائلیم کسب اطلاعات راجع به اوست. یعنی اینکه تا جایی که میتوانیم او را شناخته و بدانیم که به چه چیزهایی علاقه دارد و یا از چه چیزهایی بدش میاید.
به عنوان مثال من در دوران دانشگاه علاقهی بسیار زیادی به سینما داشتم و بزرگترین لذت و سرگرمی ام دیدن و جمعآوری و آرشیو کردن فیلمهای سینمایی بود.
در آن سالها در بین هم کلاسی ها و دوستانی که داشتم، بعضی از افراد مرا به خاطر این علاقهام و زمانی که برای آن میگذاشتم مسخره میکردند و زیر سوال میبردند. اما دوستی داشتم که علیرغم اینکه شناخت و اطلاعات چندانی از سینما نداشت، هر موقع مرا میدید از من میخواست در مورد فیلمهای مختلف صحبت کنم و خودش هم در مورد فیلمهایی که دیده بود حرف میزد و دوست داشت نظرم را در موردشان بداند.
مسلم است وقتی که با این دوست بودم خیلی به من خوش میگذشت و اصلا از هم صحبتی با او خسته نمیشدم. در حالی که تنها کاری که او میکرد و خیلی ساده به نظر میرسد این بود که با توجه به شناختی که از من داشت سعی میکرد در مورد موضوع مورد علاقهام صحبت کند.
.