این توصیف برایتان آشنا نیست؟ «فلانی نه قیافه داره، نه تیپ درست و حسابی. اما انگار مهره مار داره. هر جا میره همه عاشقش می شن.» این توصیف دقیقاً مصداق کسی است که هوش هیجانی بالایی دارد. هوش هیجانی (EI و گاهی EQ)، که به آن هوش عاطفی یا اجتماعی نیز می گویند، مهارت اجتماعیِ همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران است.
حتماً شما هم افراد بسیار باهوشی را دیده اید که همیشه تنها هستند و هیچ دوستی ندارند و بیشتر اوقات خود را در تنهایی می گذرانند. دلیلش این است که با وجود ضریب هوشی بالایی که دارند، از مهارت اجتماعی رفتار با دیگر انسانها برخوردار نیستند و هوش هیجانی کمی دارند. این افراد تا زمانی که به تنهایی و در پشت صحنه فعالیت کنند موفق اند، اما به محض این که قرار باشد وارد یک تیم شوند و با دیگران همکاری کنند به بن بست می خورند. بدون شک این افراد هم اگر بدانند افزایش هوش هیجانی کار چندان دشواری نیست و با رعایت چند تکنیک امکان پذیر است، هوش خود را از حال تک بعدی خارج می کردند.
تا همین چند سال پیش IQ بود که حرف اول و آخر را می زد و هر که IQ بالاتری داشت، انسان موفقتری قلمداد می شد. اما امروزه با تیمی شدن فعالیت ها، هوش هیجانی و توانایی مدیریت عواطف و برقراری مؤثرترین ارتباط با افراد گوناگون است که موفقیت افراد را تضمین می کند. برای همین همه به تکاپوی افزایش هوش هیجانی خود افتاده اند.
خبر خوب این که، برخلاف ضریب هوشی که از بدو تولد میزان آن مشخص است، افزایش هوش هیجانی با یادگیری تکنیکهای مشخص امکان پذیر است. برای افزایش هوش هیجانی نخست باید ببینیم هوش هیجانی چه ویژگی هایی دارد.
یعنی فرد نسبت به احساسات خود آگاهی کامل داشته باشد و به خوبی بداند این احساسات چگونه افکار و رفتارش را تحت تاثیر قرار می دهد. شخص خودآگاه نسبت به ضعف ها و نقاط قوت خود به خوبی آگاه است و از این که نتواند کاری را به خوبی دیگران انجام دهد ابایی ندارد، چون می داند در عوض کار دیگری هست که او به خوبی از پس آن برمی آید.
مدیریت و کنترل احساسات به صورت مثبت و موثر به گونه ای که فرد را قادر به تغییر شرایط پیرامونش کند از دیگر ویژگی های هوش هیجانی است. فرد دارای هوش هیجانی بالا به قول معروف مهره مار دارد و می داند از چه مسیری به قلب افراد نفوذ کند و تغییرات دلخواه خود را ایجاد کند.
شخصی که آگاهی اجتماعی دارد می تواند نیازها، عواطف و احساسات دیگر افراد را به خوبی درک کند و با افراد و گروه های اجتماعی مشارکت و احساس آرامش کند. فرد دارای هوش هیجانی به جای منم منم کردن، پای درد دل دیگران می نشیند، صحبت های مردم را از تاکسی و اتوبوس گرفته تا محل کار می شنود و به جای این که بخواهد به آنها ثابت کند اشتباه کرده اند، با آنها همدردی می کند. چنین فردی از اتفاقات خوب و بد اطرافیان خود باخبر است و نسبت به آنها واکنش مناسب نشان می دهد.
فرد دارای هوش هیجانی پای درد دل دیگران می نشیند و به جای این که بخواهد به آنها ثابت کند اشتباه می کنند، با آنها همدردی می کند.
نوعی دیگر از هوش هیجانی مدیریت روابط است؛ یعنی فرد می تواند به خوبی ارتباطی را شکل دهد و آن را حفظ کند، به خوبی در مناسبات اجتماعی پیرامونش شرکت کند و از عهده اصلاح و مدیریت چالش های پیرامونش بربیاید.
حال که با ویژگیهای هوش اجتماعی آشنا شدیم، می توانیم تکنیکهای افزایش هوش هیجانی را بیاموزیم:
سعی کنید احساسات دیگران را به خوبی درک کنید. یکی از بهترین راه ها برای تقویت هوش هیجانی، توجه و کنجکاو بودن نسبت به افرادی است که در اطرافتان هستند. تمرین کنید تا بتوانید به احساسات آنها توجه کرده و با درک درست آن، عکس العمل مناسب ارائه دهید.
افزایش خودکنترلی موجب افزایش هوش هیجانی می شود. نه گفتن یکی از سخت ترین مهارت ها در این راه است و دو بخش دارد . اول باید یادبگیرید که با مهار انگیزه ها و به تعویق انداختن رسیدن به خواسته هایتان، به خودتان نه بگویید. سپس یادبگیرید که چطور به دیگران که از شما تقاضایی دارند که نمی توانید یا نمی خواهید به آن پاسخ دهید، نه بگویید. می توان در عین رعایت ادب و احترام نه گفت. و کسی که این گونه نه می گوید، در دراز مدت خود نیز از احترام بیشتری نسبت به کسانی برخوردار است که خود را برای رضایت دیگران به آب و آتش می زنند.
برای درک احساساتی که تجربه می کنید، به آنها با روشی خاص توجه کنید. در عوض اینکه بگویید ناراحت هستید، سعی کنید با دید دیگری به احساس خود توجه کنید تا بتوانید آن را به درستی درک کنید. مرتب فقط عنوان های ناامید کننده، افسرده، شکست خورده و… به خودتان ندهید. وقتی درک درستی از احساس تان داشته باشید، برای مدیریت و پاسخ به آن بهتر می توانید تصمیم گرفته و عمل کنید.
ترس از تغییر مانعی برای هوش هیجانی است. با انعطاف پذیر بودن و پذیرش چیزهای نو و جدید، EQ خود را افزایش دهید. وقتی تغییراتی در شرایط زندگی تان رخ می دهد، از آن فرار نکنید و ایستادگی کنید. آن را بپذیرید و خود را با آن تطبیق دهید. انعطاف داشتن، و نه بازیچه اطرافیان شدن، یکی از نکات کلیدی برای افزایش هوش هیجانی است.
سعی کنید شناخت درستی از خودتان پیدا کرده و خود حقیقی تان را کشف کنید. افرادی که هوش هیجانی خوبی دارند، اعتماد به نفس خوبی داشته و در برابر فشارهای مختلف مقاوم هستند، چون به خوبی می توانند احساسات خود را مدیریت کنند. برای تقویت EQ خود، باید اعتماد به نفس تان را بالا ببرید.
اجازه ندهید کسی ارزش های شخصیتی شما را زیر سوال ببرد. وقتی شما آنچه هستید را واقعا دوست دارید، هوش هیجانی تان به میزان بسیار زیادی قوی خواهد شد.
هر کسی اشتباه می کند. از روشهای افزایش هوش هیجانی این است که نخست به اشتباه خود اعتراف کنید و سپس به دنبال جبرانش باشید. افراطی رفتار نکنید. مجددا به اشتباهات تان فکر نکنید و مرتب آنها را مرور نکنید، چون مانع حرکت شما رو به جلو می شوند. در عوض روی چیزی که از اشتباه و خطایتان یاد گرفتید تمرکز کنید و با این تجربه راه خود را در زندگی ادامه دهید.
بخشش یک ابزار اصلی هوش هیجانی است. بسیاری از افراد نمی خواهند دیگران را ببخشند، چون آن را مساوی چشم پوشی از خطای انجام شده و تکرار مجدد آن خطا توسط دیگران می دانند. در حالی که بخشش نوعی یکدلی و راهی برای رهایی از احساسات منفی است. بخشش به معنای شناخت درد و رنجی است که یک فرد دیگر به واسطه کار یا رفتار بدی که با شما داشته است، دارد. شما می توانید این رنج را درک و او را ببخشید. این بخشش باعث می شود بدون داشتن احساس منفی و استرس، در زندگی پیش بروید. بنابراین بخشش هدیه ای برای خود شما نیز است و تکرار آن به تقویت هوش هیجانی تان کمک می کند.
بسیاری از ایمیل ها، پیام ها و متن هایی که برای شما فرستاده می شوند، می توانند حال شما را بد کنند. سعی کنید بین زندگی کاری و شخصی تان مرزهایی قرار دهید. تلفن خود را خاموش کنید و از پیاده روی در طبیعت یا صرف غذا با خانواده تان لذت ببرید. شما با این کار به ذهن و بدن تان استراحتی داده اید و فرصتی برای ارتباط بیشتر با دیگران و رشد هوش هیجانی تان یافته اید.
همیشه به دنبال وضعیت ایده آل بودن کار درستی نیست. هیچ چیز و هیچ کسی کامل نیست. تاکید زیاد روی چیزی که وجود ندارد، موجب ایجاد سرخوردگی و شکست در افراد می شود. با دست برداشتن از چیزی که نمی توانید درست آن را انجام دهید و تمرکز روی چگونه رشد و پیشرفت کردن در مراحل بعدی، EQ خود را افزایش دهید.
تحقیقات نشان داده است که قدردانی و تشکر روزانه، تاثیر مثبت زیادی روی زندگی افراد دارد. در کنار این اثرات مثبت، شکرگزاری موجب کاهش اختلالات خواب، بیماری های روانی و روحی، بهبود سلامت جسمی و عملکرد بهتر تحصیلی نیز می شود.
دنبال اتفاقات عجیب و غریب برای شکرگزاری نباشید. می توانید برای سقفی که بالای سرتان است، برای خانواده ای که به شما امنیت می دهد، برای شغلی که دارید و برای هزاران هزار مورد شکرگزاری کنید. اگر تا الان هر روز و هر ساعت به زمین و زمان غر می زدید و نتیجه ای نگرفته اید، پس چیزی برای از دست دادن ندارید و امتحانش ضرری ندارد. هر بار خواستید غر بزنید، به جایش خدا را بابت فقط یک نعمت شکر کنید. تمرین شکرگزاری یک عادت ساده است. حتی می توانید هر شب در هنگام غذا و یا قبل از خواب این کار را انجام دهید. به شما قول می دهیم به یک ماه نکشیده خودتان شاهد معجزه اش خواهید بود.
پیشازاین شما را با هفت ویژگی افرادی با هوش هیجانی بالا آشنا کردم و توضیحاتی را درباره هوش هیجانی دادم. اکنون قصد دارم به راههایی برای افزایش هوش هیجانی بپردازم که از کتاب بهبود هوش هیجانیتان در یک روز از مجموعه معروف For Dummies انتشارات وایلی برگرفته شده است.
بهترین راه بهبود مهارتهای عاطفیتان از طریق تمرین کردن در دنیای واقعی است. از طریق تمرین و گرفتن بازخورد در مورد عملکردتان، ترجیحاً از سوی یک مربی باتجربه، میتوانید رفتارتان را تطبیق دهید و در تشخیص و مدیریت عواطف خودتان و همچنین عواطف دیگران اثربخشتر عمل کنید.
هرکسی جنبههایی در زندگی خود دارد که میتواند آنها را بهبود دهد. در اینجا راههایی آمده است که بهوسیله آنها میتوانید روی هوش هیجانی خود کار کنید و آن را افزایش دهید. اگرچه هر یک از این مهارتها میتوانند به طریقی به شما کمک کنند، اما ممکن است بسته به موقعیت کنونیتان به این نتیجه برسید که برخی مهارتها مهمتر از بقیه هستند.
خودآگاهتر شوید
یکی از حوزههای اصلی هوش هیجانی خودآگاهی است. از بسیاری جهات، این حوزه سنگ بنای تمام حوزههای دیگر است. بهعنوان نمونه، برای اینکه از عواطف دیگران آگاه شوید لازم است از عواطف خودتان آگاهی داشته باشید.
میتوانید از طریق اَشکال مختلفی از مدیتیشن یا ذهنآگاهی (mindfulness) از عواطف خود آگاهتر شوید. با ثبتنام در یک دوره، پیوستن به یک گروه یا استخدام یک مربی، میتوانید از این تکنیکها بهره ببرید تا نسبت به بدن خود، احساساتتان و افکارتان آگاهتر شوید.
همچنین میتوانید با استفاده از دفتر یادداشتتان برای ثبت احساساتتان در فواصل از پیش تعیینشده مختلف خودآگاهتر شوید. با افزایش گستره واژگان عاطفیتان و استفاده از آنها برای توصیف طیف کاملی از احساساتتان در طول بخشهای مختلف روز، میتوانید دریابید چگونه به عواطف خود توجه بیشتری کنید.
علاوه بر توصیف عواطفتان، به شدت آنها نیز توجه کنید. به عواطف خود از ۱ تا ۱۰ نمره دهید. هرچقدر بهتر بتوانید عواطف خود را بسنجید، راحتتر خواهید توانست بر آنها نظارت داشته باشید و آنها را تغییر دهید.
افکار، احساسات و عقاید خود را ابراز کنید
اینکه بدانید چگونه عواطف خود را ابراز کنید اغلب میتواند به شما در مدیریت آن عواطف کمک کند. البته میتوانید همهچیز را در خودتان نگهدارید و افکار، احساسات یا عقاید خود را با هیچکسی به اشتراک نگذارید؛ اما دنبال کردن این رویکرد نهتنها دشوار است بلکه زندگی بسیار تنهایی را برایتان رقم خواهد زد. هیچکس واقعاً شما را نخواهد شناخت و شما هم خیلی خوب نسبت به دیگران شناخت پیدا نخواهید کرد. تمام انسانها میلی مشترک به داشتن روابطی صمیمی با چند فرد مورداعتماد دارند.
از طرف دیگر، ممکن است انتخاب کنید درونیترین افکار، احساسات و عقایدتان را برای هرکسی بازگو کنید. این رویکرد نیز میتواند اشتباه باشد. اولازهمه، برخی افراد واقعاً اهمیتی به افکار و احساسات شما نمیدهند. دوم، ممکن است افشاگریهای شما برخی را آزردهخاطر کنند یا ازنظرشان بیادبانه باشند.
حد وسط را برگزینید که به آن جرأتورزی (assertiveness) گفته میشود. جرأتورزی اشتراکگذاری مناسب افکار، احساسات و عقاید است. درواقع، لازم است افراد مناسب را در زمان مناسب از موضعتان آگاه کنید.
اشتیاقات درونی خود را کشف کنید
همه گرایش دارند خود را مشغول کار روزمرهشان کنند؛ اما چند نفر واقعاً به خاطر کاری که انجام میدهند برانگیخته و هیجانزده هستند؟ بسیاری از افراد احساس میکنند در مشاغل خود گرفتار یک برنامه یکنواخت و خستهکننده شدهاند؛ اما یک نفر به شکلی جادویی آنها را در جایی که هستند قرار نداده است. معمولاً با دنبال کردن فرصتها یا پول افراد درنهایت به جایگاهی که در آن هستند میرسند.
افراد اندکی کوشش میکنند آن نوع کاری را انجام دهند که واقعاً آنها را هیجانزده میکند. اغلب افراد در اعماق وجود خود شور و اشتیاقی برای نوعی کار، فعالیت یا علاقه دارند، اما همیشه نمیتوانید بهراحتی آن را بیابید. شاید هنرمندان فقیری را بشناسید که به امید محقق کردن رؤیاهایشان از مشاغل واقعی اجتناب میکنند. ممکن است بهراحتی نتوانید کاری را بیابید که نسبت به آن شور و اشتیاق داشته باشید اما با برنامهریزی کافی میتوانید به آن دست پیدا کنید.
نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید
به نظر میرسد برخی افراد فکر میکنند در همهچیز خوب هستند. برخی دیگر دائماً نقاط قوت خود را دستکم میگیرند. البته حالت ایدهآل این است که بهطور دقیق نقاط قوت و ضعف خود را بدانید. خودشناسی در انتخابهایتان در زندگی به شما کمک میکند. برای مثال، با تمرکز بر نقاط قوتتان میتوانید از زندگی بهره بیشتری ببرید.
دنبال کردن چیزهایی که در آنها خوب هستید و نسبت به آنها شور و اشتیاق دارید – مانند علم، موسیقی، هنر، نویسندگی، سخنرانی، نجاری یا باغبانی – شما را قادر میسازد زندگی غنیتر و پربارتری داشته باشید. تمرکز بیشازحد بر نقاط ضعف باعث خواهد شد نتوانید بیشترین بهره را از زندگی ببرید.
وقتی مجبورید تصمیماتی بگیرید، ممکن است چیزهایی به شما الهام شود که به نظر میرسند از احساس درونیتان ناشی میشوند. انتخابهای خاصی حس خوبی را در شما تداعی میکنند و برخی دیگر ممکن است احساسی دلهرهآور در شما ایجاد کنند. افراد اغلب بهوسیله دانش عاطفیشان هدایت میشوند درحالیکه ممکن است کاملاً از آن آگاه نباشند.
خود را جای فرد دیگر بگذارید
همدلی یک احساس بهشدت قدرتمند است. اغلب سیاستمداران، نیکوکاران و شخصیتهای رسانهای موفق و رهبران اجتماع و کسبوکار سطح همدلی بالایی دارند.
افزایش توانایی همدلی کردن میتواند به شما کمک کند تا به دیگران نزدیکتر شوید، در زمان نیاز حمایت آنها را داشته باشید و موقعیتهای پرتنش را کنترل کنید. وقتی به فرد دیگر نشان دهید شما واقعاً درک میکنید او از کجا آمده است، تا سطحی احترام او را جلب خواهید کرد. برای مثال نشان میدهید شما خودمحور نیستید.
با توجه بیشتر به افراد دیگر همدلی خود را افزایش دهید. وقتی با کسی ارتباط برقرار میکنید بهدقت به او گوش دهید. هم به چیزی گوش دهید که او به شما میگوید و آنچه میخواهد شما بشنوید. با بهتر شدن در فهمیدن و توجه کردن به آنچه افراد واقعاً سعی میکنند بگویند، شما همدلی بیشتری پیدا میکنید.
عواطف فرد دیگر را مدیریت کنید
اگر بتوانید عواطف افراد پیرامونتان را مدیریت کنید شما مهارت شگفتانگیزی دارید. احتمالاً رهبرانی را دیدهاید که هر جماعت خشمگینی را میتوانند آرام کنند یا خاطرجمع کنند. از طرف دیگر، احتمالاً همچنین دیدهاید که چگونه برخی افراد میتوانند عواطف دیگران را درست مدیریت نکنند. به تعداد دفعاتی فکر کنید که مدیرعامل یک شرکت بدون آمادگی کافی مجبور بوده است در یک موقعیت بحرانی با رسانهها روبرو شود. با زبان بدن نامناسب و استفاده از لحن صدای نادرست یا طفره رفتن از پاسخ به پرسشها، این رهبران کاری میکردند افرادی که نظارهگر آنها بودند بیشتر احساس رنجش و ناراحتی کنند.
مدیریت عواطف افراد دیگر یک فرایند دومرحلهای است. فقط این دو گام را دنبال کنید:
نیاز دارید خود را بهجای فرد دیگر بگذارید و درد، شادی، امیدها یا ترسهای او را احساس کنید. یک راه این است که از افراد سؤال بپرسید. با پرسیدن و مشاهده کردن اطلاعاتی را که میتوانید کسب کنید. آیا او به ورزش علاقه دارد یا ورزش میکند؟ تیمها و فعالیتهای موردعلاقه او چیستاند؟ خوردن چه غذاهایی را ترجیح میدهد؟ چه چیزهایی باعث میشوند او احساس شادی یا غمگینی کند؟
مدیریت عواطف فرد دیگر نیازمند سطح خاصی از مهارت را میطلبد. اول نیاز دارید بدانید به کجا میخواهید فرد را سوق دهید. آیا برای مثال میخواهید فرد را خوشحال، آرام، هشیار یا آگاه کنید؟ پس از اینکه تصمیم گرفتید میخواهید او چه احساسی پیدا کند، سپس باید بدانید چگونه او را به آن سمت هدایت کنید.
به آخرین باری فکر کنید که به یک سخنران الهامبخش گوش کردید یا فیلمی را دیدید که واقعاً شما را متحول کرد. تجربههای تأثیرگذار معمولاً با یک زمینهسازی همراه هستند که از آن طریق سخنران یا کارگردان فیلم صحنه را برای موقعیتی که میخواهد شما ازنظر احساسی به آن برسید، آماده میکند. شما میتوانید این زمینهسازی را خودتان با انتخاب یک هدف یا آگاه کردن فرد از اینکه کجا میخواهید بروید، ایجاد کنید.
برخی نمونهها عبارتاند از:
سپس میتوانید سراغ داستانها و مثالها بروید. لازم است به فرد دیگر بقبولانید شما هر دو در یک طرف جبهه هستید – و به نفع هر دوی شماست که درکی مشترک داشته باشید. با انطباق بین وضعیت بدن، صدا و پیامتان، شما میتوانید پیامی قوی منتقل کنید که قادر است عواطف فرد دیگر را بهجایی که میخواهید نزدیکتر کند.
ازنظر اجتماعی مسئولیتپذیر باشید
مسئولیتپذیری اجتماعی یکی از بالاترین سطوح هوش هیجانی است. این ویژگی نشان میدهد که شما واقعاً به دیگران اهمیت میدهید، بهخصوص آنهایی که کمتر خوشبخت هستند. ازنظر اجتماعی مسئولیتپذیر بودن به نفع شخصی مربوط نمیشود – بلکه این را نشان میدهد که شما چه سهمی در کمک به افراد میتوانید داشته باشید.
مسئولیتپذیری اجتماعی چندین لایه دارد:
پس از شناسایی آرمانی که میخواهید از آن حمایت کنید، به این فکر کنید که چگونه میتوانید به بهترین شکل مشارکت داشته باشید. میتوانید بهعنوان عضو یک هیئت یا انجمن خدمت کنید، یک نیروی داوطلب باشید یا به هر شکل دیگری مشارکت کنید. با آژانس یا سازمان مرتبط با آن آرمان تماس بگیرید و بپرسید که چگونه میتوانید کمک کنید.
تکانههای (impulse) خود را مدیریت کنید
مدیریت عواطف خودتان، به خصوص تکانشگری (تکانه: میلی ناگهانی، قوی و نسنجیده به انجام عملی خاص) رکن دیگر هوش هیجانی (در کنار آگاهی از عواطفتان و مدیریت کردن عواطف دیگران) بهحساب میآید. با خودآگاهی عاطفی بیشتر، شما بهتر میتوانید خود را برای خودمدیریتی عاطفی آماده کنید. میتوانید تکانههای خود را به سه روش کلی مدیریت کنید:
از پیش آماده شدن با استراتژیهایی مانند مواردی که در فهرست بالا ذکر شد میتواند به شما کمک کند به شکلی موفقیتآمیز با مشکلها و رویدادهای پراسترس مقابله کنید. فکر کردن به این استراتژیها درست زمان بروز مشکل نمیتواند چندان اثربخش باشد. با برنامهریزی و تمرین میتوانید در مقابله با افکار، واژگان و اعمال تکانشگر بسیار موفقیتآمیز عمل کنید.
انعطافپذیرتر باشید
همه رویهها و شیوههای مشخصی برای انجام کارها دارند. برای اینکه یک جامعه به شکلی کارا فعالیت کند سطح خاصی از قوانین و مقررات لازم است. بااینحال، زمانی که در یک برنامه یکنواخت و خشک گیر بیفتید و در برابر تغییر غیرقابلانعطاف شوید، ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید. سختگیری بیشازحد باعث میشود فرصتها را از دست دهید، در یادگیری تکنیکها و رویکردهای تازه عقب بیفتید و گرایش پیدا کنید به شیوههایی یکسان و گاهی ناکارآمد به مشکلات شخصی و کاری بپردازید.
هوشمندی هیجانی شامل دانستن این مسئله میشود که چه زمانی باید به دلبستگیهای عاطفیتان پایبند بمانید و چه زمانی لازم است آنها را رها کنید. وقتی زمان رها کردن و گذشتن فرامیرسد افرادی با هوش هیجانی بالا میتوانند تطبیق لازم را انجام دهند.
اگر برایتان تغییر دشوار است، به پیامدهای احتمالی بیندیشید. چه چیزی ممکن است رخ دهد اگر وضع موجود را حفظ کنید؟ از طرف دیگر، به کجا ممکن است برسید اگر همراه جریان تغییر حرکت کنید؟ تغییر بخشی از روند رشد است. در طول زندگی، تجربههای جدید و فرصتهای جدید میتوانند کامیابی شخصی و حرفهای را برای شما به ارمغان آورند و لازم است شما پذیرای این تغییرات باشید. اگرچه ممکن است برایتان امتحان کردن چیزهای تازه ناخوشایند باشد، اما اغلب افراد درنهایت درمییابند ارزش دستاوردهای بلندمدت فراتر از رنجهای کوتاهمدت است. بخشی از روند رشد فردی شامل یادگیری مهارتها و رویکردهای تازه و تجربه روابط و موقعیتهای جدید است.
شاد باشید
چقدر احساس شادی میکنید؟ نه واقعاً بر اساس یک مقیاس ۱ تا ۱۰ چقدر شاد هستید؟ ۵ یا ۷؟ ۹ چطور؟
افرادی با هوش هیجانی بالا انسانهای شادی هستند؛ و آنها فقط به این دلیل که چیزهای خوبی برای آنها رخ میدهند شاد نیستند.
شادی از درون فرد به بیرون تجلی میکند. فردی که این احساس را بهخوبی مدیریت میکند هر روز صبح با شادی از خواب بیدار میشود؛ و زمانی که در طول روز با چالشهایی مواجه میشود او میتواند سطحی از شادی خود را حفظ کند. درواقع، شادی او هنگام مواجهه با سختیها و مشقات زندگی روزمره به او قوت قلب میدهد و ذهن او را آرام نگاه میدارد و مانع از این میشود که گرفتار عواطف مخرب و غیرمفید شود. افراد شاد نسبت به افراد غمگین یا افسرده به راهکارهای بیشتری برای مشکلات دست پیدا میکنند.
اگرچه افراد غمگین نسبت به افراد شاد عموماً توجه بیشتری به جزئیات میکنند، افراد شاد نسبت به افراد غمگین به دستاوردهای بیشتری میرسند. البته، ازآنجاییکه شادی و غمگینی احساسات هستند، آنها مطمئناً نوسان دارند. پس شما میتوانید حالت روحی خود را در جهت مقاصدتان کنترل کنید. هوشمندی هیجانی شامل این مسئله میشود که بدانید چه زمانی شاد، غمگین، هیجانزده، دلواپس یا حتی هشیار باشید.
افراد تمایل دارند بیشتر با افراد شاد معاشرت کنند. رهبران شاد دنبالکنندگانی دارند که بسیار متعهد هستند. شما میتوانید مزایای بسیاری برای شاد بودن بیابید. افراد بیشتر برای شما ارزش قائل میشوند، راحتتر میتوانید سختیّها را پشت سر بگذارید، احساس بهتری خواهید داشت و بیشتر برای دیگران مفید خواهید بود. پژوهشها حتی نشان میدهند که افراد شاد بیشتر عمر میکنند (یا افراد غمگین زودتر میمیرند).
افرادی بسیار کمی واقعاً میدانند چگونه شادی خود را مدیریت کنند. افراد اغلب شادی را به چیزهای مادی و از دیگران چیزی کسب کردن ارتباط میدهند. افراد واقعاً شاد بخشنده هستند. افرادی که شادی را میگسترانند خودشان هم بیشتر شاد هستند.
امید است، در عین اینکه هوش هیجانی خود را توسعه میدهید به خاطر داشته باشید گسترش شادی برای شما هزینهای نخواهد داشت و آنچه در ازای آن دریافت میکنید بسیار پرارزش است.